چاپ
دسته: خبر ویژه
بازدید: 85

images

کرامت امام رضا علیه السلام به خادمش را در سایت راه اترک بخوانید. 

 به گزارش راه اترک، شفاعت و طلب سلامتی به واسطه اهل بیت عصمت و طهارت از خدا، امری سفارش شده و مورد تایید است.

مِطلب زیر مصاحبه ای است که توسط خبرنگار راه اترک در خصوص کرامت امام رضا علیه السلام به خادم حرمش، تهیه شده است.

دلم گرفته بود و به خاطر بیماری مادرم خیلی بی تاب بودم.

از آقا امام حسین علیه السلام که امروز روز میلادشون هست ، شفای مادرم رو خواستم و راه چاره ای طلب کردم که به یکباره خاطرم آمد که شماره تماس یکی از خادمان حرم آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام را در گوشی تلفنم، دارم.

فرصت رو غنیمت شمردم و با وی تماس گرفتم .

التماس دعای ویژه برای مادرم داشتم ، وی خیلی بزرگوارانه لطف کرد و گفت که عصر برای نقاره زنی به حرم مطهر آقا می روند.

از آقای مرآتی خواستم که دعا برای شفای مادرم و همه بیماران را مد نظر داشته باشد و او برای شفای همه ی بیماران دعا کرد.

این خادم حرم مطهر رضوی برایم از اتفاقی عجیب گفت که برای او در حرم رضوی روی داده بود.

مصطفی مرآتی، خادم حرم علی بن موسی الرضا علیه السلام در خصوص اتفاقی که برایش رخ داده بود، گفت: زمستان بود کلاه و دستکش و وسایل دیگر رو شب داخل کیف گذاشتم تا برای فردا که کشیک داشتم ، چیزی رو فراموش نکنم.

ساعت ۴ صبح آماده ی رفتن شدم.

آنقدر عجله کردم که فراموش کردم کیفم را با خودم ببرم.

خدمت من صحن آزادی بود اما وقتی که به حرم مطهر رسیدم به من گفتند که برادر خادمی که خدمتش در ایوان ساعت و در صحن انقلاب بوده، نیامده است و من باید به جای او بروم صحن انقلاب.

آخرای ماه بهمن ماه بود ، هوا سرد و سوزناک بود ،قدم می زدم و به گنبد زرد آقا نگاه می کردم و می گفتم :آخه چطور کیفم یادم رفت ؟! چطور تو این سرما کلاه و دستکش یادم رفت؟! ای کاش حالا یکی می آمد و کلاه و دستکش برام می آورد!!!

همین طور که قدم می زدم و با آقا حرف می زدم ، یکی دست روی شانه ام گذاشت، برگشتم و نگاهش کردم.

فکر کردم می خواهد آدرس صحنی یا جایی را از من بپرسد.

بعد از سلام و خسته نباشید، گفت : ببخشید این دستکش ها رو مادری از تهران نذر خادم های حرم کرده ، این آخرین جفت دستکش نذر ایشان هست که قسمت شماست، خیلی شگفت زده شدم ، چقدر سریع دعایم مستجاب شده بود. 

خیلی خوشحال شدم  انگشت‌هایم از سوز سرما قرمز شده بودند ، شماره تماس اون آقا رو گرفتم ، هر چند وقت یکبار تماس می گرفتم وجویای احوال آنها می شدم.

ماه پیش که پیگیر حال و احوال مادر تهرانی شدم ، گفتند که دختر ایشان به همراه خانواده به مشهد آمده اند،

برای عرض تشکر و قدردانی با ایشان تماس گرفتم، به حرم آمدند و چند جفت دستکش آورده بودند ، من هم مقداری نبات و نمک تبرکی برای ایشان آوردم،

این خواهر بزرگوار گفت : یه خواهر جوانی داشتیم که بیمار شد ، زمستان بود ما تصميم گرفتیم که برای زیارت به مشهد بیاریمش اما متاسفانه از دنیا رفت و نشد که اونو به مشهد بیاوریم،

بغض گلوی مرآتی  خادم حرم آقا را گرفت ، مکثی کرد و آهی کشید و ادامه داد : گفتند که مادرم از آن به بعد دستکش تهیه می کند و به نیت خواهر جوانم به مشهد می فرستد تا ثوابش به خواهرم برسد.

آقای مرآتی گفت: این که این مادر به نیت دخترش ، دستکش نذر آقا کرده و من در آن لحظه از آقا دستکش خواستم و بلافاصله دستکشها به دستم رسید، شگفت زده شده بودم.

وی در خاتمه گفت: از اینکه دعایم به این سرعت و با دعای خاص حضرت امام رضا علیه السلام اجابت شده بود، از خدا سپاسگزارم و امیدوارم خداوند دعا و حاجات همه بندگان خوبش را مورد استجابت قرار دهد.

انتهای خبر/روح انگیز مرادیانی