این داستان طنز مربوط به موضوع فیشهای نجومی می باشد.
طنزنامه ای برای فیشهای حقوقی
عصر یکی از روزهای تدبیری و امیدی خسته از جستجوی برای کار به خانه برگشتم و کمی سر بر روی زمین نهاده و خواستم
کمی استراحت کنم که متوجه شدم کسی مرا صدا می کن: آقای مدیر، آقای مدیر همسرتان پشت خط هستند و با شما کار دارند، پیش خودم گفتم : باز حتما همسرم می خواد بگه:
باز دست خالی برگشتی و کاری پیدا نکردی!!
اما وقتی دفعه بعد دوباره آن فرد گفت: آقای مدیر همسرتان پشت خط هستند، تازه فهمیدم اتفاقی افتاده و من ...
آیا واقعا این فرد، منظورش با من بود؟ من که تا نیم ساعت پیش هنوز انگار کاری نداشتم الان به عنوان مدیر بودم و تازه خانمم هم کارم داشت!!!
از جایم بلند شدم و به سمت صدا رفتم، تازه متوجه شدم که جایی که خوابیده بودم، یک مبل بسیار بزرگ و درون یک اتاق بزرگ است!!!
گوشی را که گرفتم ، صدای آن طرف خط را نشناختم.
خانمی با ناز و عشوه به من می گفت: عزیزم شب مهمانی داریم و دوستام دارند می آیند.
به صدای پشت خط گفتم: ببخشید شما؟
خانم با ناز و عشو و انگار که بهش برخورده است ، به من گفت: باز چی شده کیو جون! نکنه باز شلوارت دو تا شده؟؟ منم الی. یادت باشه امشب پیش من بیای و پیش بقیه نری؟؟
به خودم گفتم: نکنه من دارم خواب می بینم و یا اون چیزهایی که دیده بودم خواب بودند و الان واقعا بیدارم.
خلاصه خودم رو به آشنایی زدم و به اون خانم گفتم: ببخشید عزیزم، شوخی کردم.
خلاصه اومدم به اون اتاق اولی و رفتم پشت میز و به کاغذهای روی میز نگاه کردم.
من فوق لیسانس مدیریت داشتم ولی همش فکر می کردم که کار ندارم ولی واقعا من مدیر شرکت ... بودم و خودم هم خبر نداشتم.
در اتاق زده شد و کسی به اتاق وارد شد و گفت: ببخشید آقای مدیر، جلسه دارید و کمی هم دیر شده .
به او گفتم : جلسه کجاست و موضوعش چیه؟
اون گفت: جلسه توی اتاق بغلیه و در خصوص افزایش حقوق اعضای هیات مدیره است.
لباسهامو مرتب کردم و رفتم به اون اتاق.
داخل اتاق وارد که شدم ، 4 نفر دیگر هم توی اتاق آمده بودند، روی صندلی نشستم و جلسه شروع شد.
جون صفرانی گفت: ببینید دوستان امسال درسته که تورم کاهش یافته ولی بچه های من هزینه های تحصیلشون زیاد شده و باید حقوق من اضافه شود.
اقای قندانان رو به جون صفرانی کرد و گفت: کدوم بچه ؟ از کدوم خانمت؟
جون صفرانی با کمی ناراحتی گفت: این امور شخصیه و به خودم ربط داره ولی در هر صورت باز من که خوبم ، خودت چی، هزینه های صیغه ایهات اونقدر زیاد شده که دفعه قبل افزایش حقوق عائله مندی به خاطر شما بود.
بچه ها همه خندیدند و گفتند: آقایون حقوق که بالا بره حق هم است که ما بتوانیم دست چند تا جون دیگه رو هم بگیریم و سایه بالای سر چند نفر دیگر هم بشیم.این امر ثواب هم داره.
استاد کیانزاده گفت: ازدواج دوم و سوم و چهارم جزو دینه و تازه صیغه کردن هم اشکال نداره که و یکی از شرایط حضور در این هیات مدیره همین بوده که اگر افزایش حقوقی صورت بگیرد باید در راه خیر استفاده شود و چه
خیری بهتر از ازدواج. حالا دوم و سوم و ... و بعد هم صیغه و ... خیلی هم خوبه .
من مانده بودم که چی بگم. اونا داشتند جدی جدی حر ف می زدند.
خواستم من هم حرفی زده باشم و رو به اونا کردم و گفتم: عدالت سخته و نمی شه عدالت رو خوب اجرا کرد. آدم توی یک ازدواجش هم می مونه .
اینو که گفتم: جون صفرانی گفت: کیو جون شما چی داری می گی؟ یکی باید بگه واقعا این کاره نباشه. شما خودتان که چند تا خانه رو کنترل می کنی! و تازه شما خودتان این شرط را برای اعضاء قرار دادید.
گفتم من ؟
کل جمع خندیدند و گفتند : بابا شما که همه چی رو عیان انجام می دهی و تازه برای هر ازدواجت ما را هم دعوت می کنی؟ تازه فهمیدم که اون خانم برای چی گفت: پیش بقیه نری.
داشتم هنگ می کردم و خواستم بلند بگم که من این کاره نیستم .
یکهو خانمم را بالای سرم دیدم که می گفت: کیومرث ، کیومرث. بلند شو.
باز که دست خالی برگشتی و حتما امروز هم کاری پیدا نکردی؟
چشمامو مالیدم و دور و برم رو نگاه کردم .
همه چی کاملا عوض شده بود و زندگی بسیار ساده رو دور و برم می دیدم.
یک هو گوشیم صدای پیامکش دراومد.
پیام رو که نگاه کردم دیدم نوشته شده بود، حقوق نجومی برخی از مدیران شرکت ... لو رفت.
وقتی به اسامی و حقوقشان و برخی از موارد اون مثل حق عائله مندی و ... نگاه کردم، پیش خودم گفتم : عجب خوابی بود و چه شغلی و چه ازدواجهایی.
طنزنویس راه اترک