قسمت 5 داستان میرزا طبب خیلی کوتاه نوشته شده است .
وقتی میرزا استبان و میرزا طبیب با هم روبرو شد ند ، مبرزا طبیب بدو بدو به سوی میرزا استهبان آمد و او را در آغوش گرفت .
میرزا در آغوش میرزا استهبان بود و متوجه اشاره های راجو و میرزا استهبان نشد ، فقط احساس کرد پشتش خیلی شدید سوخت و بعد از اون دیگه چیزی نفهمید.
ادامه ماجرا در قسمت بعد
نویسنده : کانب میرزا