به نام خدا موضوع : داستان سرزمین گلهای لاله روزی روزگاری سرزمینی بسیار بزرگ بود که از شمال آفریقا شروع می شد و تا مرز چین ادامه داشت .
این سرزمین بسیار بزرگ را باغبانی عزیز شروع به پاکسازی آن کرد . علفهای هرز آن که بعضی جاها شبیه درختانی قوی شده بودند را هم با کمک دوستانی که هم فکر او بودند،از بین برد . باغبان به جای علفهای هرز ، تخم گلهای لاله را در این زمین پهناور کاشت . بعد از مدتی با مراقبتهایی که باغبان و دوستان خوبش داشتند ، زمین پر از گلهای لاله شد . باورتون می شه ، سرزمینی به اون بزرگی پر از گلهای لاله. چند سال اول حتی دشمنان و مخالفهای باغبان و آنهایی که از گل لاله بدشون می اومد محو زیبایی منطقه شده بودند . لاله های منطقه به برکت خدا و دعای باغبان و دوستانش با لاله های کشورهای همسایه بسیار فرق داشت چرا که این لاله ها همیشه گل داشتند و سرسبز بودند ، اما لاله های سایر سرزمینها عمر کوتاهی داشتند و سریع خشک می شدند . کشورهای همسایه که خیلی حسود بودند و تحمل دیدن زیبایی این منطقه برایشان اصلاً قابل تحمل نبود به دور هم جمع شدند . رئیس آنها کسی بود که اسمش کابالا بود . کابالا به آنها گفت که باید دشمنهای باغبان را پیدا کرده و به هر شکلی شده دشمنی های قدیمی را به آنها یادآوری کرد . از فردای آن روز کار این انجمن شروع شد . تشکیلاتی به هم زدند و بسیار سریع نیرو جذب کردند . تشکیلات آنها بسیار گسترده شد و توانستند در قسمتهای مختلف نفوذ نمایند و از طرق مختلف خود را به منطقه ی گلهای لاله برسانند . در سرزمین گلهای لاله بعد از رایزینیهای مختلف توانستند دشمنهای قدیمی باغبان و گلهای لاله را شناسایی کنند . با صحبتهای مختلفی که با آن افراد نمودند ، توانستند تعداد زیادی از آنها را با وعده های مختلفی از قبیل : پست ،مقام ، ثروت و ... جذب کنند . برنامه ریزی دشمنهای قدیمی بسیار سریع تر از برنامه ریزی دشمنهای بیرونی چیده می شد . برنامه های اصلی دشمنهای داخلی توسط خود کابالا ارائه می شد . مهمترین تصمیمهای تشکیلات زیر زمینی برای نابودی گلهای لاله اینها شد : 1-اگر باغبان اصلی بمیرد ، نباید دوستان او جای او را بگیرند ، زیرا آنها هم روشهای نگهداری خوب از گلهای لاله را می دانند و اگر جانشین باغبان اصلی شوند ، کار از بین بردن گلهای لاله بسیار سخت می شود . 2-باید به مردم دیگر وضعیت گلهای لاله ی سرزمینهای همسایه را چنان توصیف کرد که اگر این لاله ها همیشه بمانند بعد از چند سال سرزمین های ما هم مثل سرزمین های همسایه چند روزی سریبز است و بعد از آن خشک خواهد شد . 3-باید بتوانند چند نفری از نیروهای خود را به باغیان اصلی نزدیک کنند تا آنها هم به عنوان دوستان باغبان از اسرار باغبان آگاه شوند . کار این افراد علاوه بر کشف اسرار باغبان موارد دیگری هم بود . 1-یافتن جای بزرهای گلهای لاله 2-یادگرفتن نحوه ی کاشت و نگهداری نهالهای این گلها و در کل تمام رمز و رموز همیشه گل دادن گلهای لاله ی منطقه (مهمترین اشتباهاتی که دشمنهای داخلی داشتند را می توان این موارد برشمرد : 1-با از بین رفتن گلهای لاله چه چیزی نصیب آنها می شد 2-چه چیز یا چیزهای نصیب کشرهای همسایه می شد 3-علت تشویق بسیار زیاد کشورهای همسایه به آنها چه چیزی است 4-اسرار گلهای لاله را آنها برای چه می خواهند5-آیا منطقه ی آنها قبل از حضور باغبان و دوستانش هم زیبا بود و چرا کشورهای همسایه آن زمان هیچ تمایلی برای کسب راز یا رازهای کشت و نگهداری علفهای هرز نداشتند و ... ) بالاخره عمر باغبان اصلی به انتها رسیده بود و قصد داشت تا فنون آخرنگهداری از لاله ها را به باغبان بعدی بگوید . به همین خاطر همه ی مردم را جمع کرد و برای آنها در کنار گلهای لاله صحبت کرد . از زیبایی هایی که اکنون منطقه دارد و رونق بسیاری که در درآمد مردم پیش آمده و در نهایت گفت : اگر زحمتهای من را قبول دارید و من را هم قبول دارید بعد از من این آقا باغبان گلهای لاله است و تمام رمز و رموز کاشت تا ثمردهی گلها را او بلد است . باید هم او باغبان باشد وگرنه گلهای شما به مرور و در مدت کوتاهی شادابی خود را از دست خواهند داد و بعد از مدتی هم عمر گلهای لاله ی شما مانند گلهای لاله کشورهای همسایه ،بسیار کوتاه خواهند شد ، آنهم بدون جلوه و زیبایی الآن آنها. بعد از او هم برای اینکه شما خیالتان راحت شود این افراد که نام می برم ،باغبان هستند و نام افراد مختلفی را برد و در آخر هم گفت : آخرین باغبان رمزی را بلد است که اگر این باغبانها بعد از من در کنار گلهای لاله باشند در زمان او همه ی تمام رمز و رموز این گلها را او به شما یاد خواهد داد و نکته ی مهمتر این که در زمان او تمام دنیا پر می شود از این گلهای لاله و شما و بچه های شما هستند که در تمام عالم باید بگردید و رمز و رموز این گلها را به دیگران یاد دهید . باغبان فکر کرد که این سخنرانی کار خود را خواهد کرد (اما تشکیلات مخفی کار خود را می کردند .) در نهایت برای محکم کاری در یکی دو روز آخر عمر
|