نورمحمد پران دوجی از طرف جامعه معلولین شهرستان مراوه تپه در روز جمهوری اسلامی از جایگاه والای مادر سخن گفت.
به گزارش راه اترک، نورمحمد پران دوجی یکی از معلولین موفق شهرستان مراوه تپه، روز گذشته و در مراسم روز جمهوری اسلامی و روز زن که در جوار آرامگاه مختوقلی فراغی برگزار شده بود، از جایگاه بلند مادر سخن گفت.
وی در این خصوص گفت:رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی عرض
سلام و ادب و احترام دارم به روح بلند شهدا ،امام شهیدان، رهبر معظم انقلاب آیت الله خامنه ای و آرزوی توفیق برای دولت تدبیر و امید.
اینجانب نورمحمد پران دوجی از طرف خودم و جامعه معلولین شهرستان مراوه تپه ولادت با سعادت دخت نبی مکرم اسلام حضرت فاطمه سلام الله علیها و روز مادر را خدمت همه مادران عزیز سرزمینم ایران و شما سروان گرامی تبریک عرض مینمایم و همچنین 12 فروردین ، روز جمهوری اسلامی ایران را به تمامی ملت بزرگ ایران تبریک عرض مینمایم.
زیاد متصدی اوقات شما عزیزان نمیشوم و جهت بیان جایگاه و شان مادر به گفتگوی کوتاهی که بین خداوند مهربان و کودکی که آماده تولد بود بسنده میکنم.
کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و پرسید : میگویند فردا شما مرا به زمین میفرستید اما من به این کوچکی بدون هیچ کمکی چگونه میتوانم برای زندگی به آنجا بروم؟
خداوند پاسخ داد از بین تعداد بسیاری از فرشتگان من یکی را برای تو در نظر گرفته ام او از تو نگهداری خواهد کرد اما کودک هنوز مطمئن نبود که میخواهد برود یا نه، به نابراین به خداوند گفت:اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند. خداوند لبخندی زد و گفت فرشته ی تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد. تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.
کودک ادامه داد: من چطور میتوانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان آنها را نمیدانم خداوند او را نوازش کرد و گفت : فرشته تو زیباترین و شیرین ترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.
کودک با ناراحتی گفت وقتی میخواهم با شما صحبت کنم؟
اما خداوند برای این سوال هم پاسخی داشت و گفت:فرشته ات دستانت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد خواهد داد چگونه دعا کنی.
کودک سرش را برگرداند و پرسید شنیدهام که در روی زمین آدمهای بدی هم زندگی می کنند چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟ خداوند گفت؛ "فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد حتی اگر به قیمت جانش تمام شود" کودک با نگرانی ادامه داد "من همیشه به این دلیل که نمیتوانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود ".
خداوند لبخندی زد و گفت فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت اگر چه من همیشه کنار تو خواهم بود.
کودک میدانست که باید بزودی سفرش را آغاز کند او به آرامی یک سوال دیگر از خدا پرسید. خدایا اگر من باید همین حالا بروم "نام فرشته ام را بگو "!
خداوند شانه او را نوازش کرد و پاسخ داد نام فرشته ات اهمیتی ندارد . میتوانی، مادر صدایش کنی!
مادرم دستانت را میبوسم دوستت دارم و روزت مبارک/ت
وی در پایان هدیه اش را به مادر خود تقدیم نمود.
انتهای پیام/ج