چاپ
دسته: خبر ویژه
بازدید: 32

imamreza photokade com 1

امام رضا ضامن فرزند خانواده ترکمن شد

به گزارش بخش اجتماعی پایگاه خبری و تحلیلی راه اترک، نورمحمد قرناسی و اغول گرگ، چند سالی بود که ازدواج کرده بودند و در یکی از روستاهای کلاله زندگی مشترک خود را شروع کرده بودند.

آنها فرزند دوست داشتند و خداوند هم آنها را صاحب فرزند کرده بود ولی دلخوشی آنها فرزند پسری بود که به قول قدیمی ها، عصای پیری پدر شود.

هر جایی و هر دکتری رفتند ولی فرزندهای پسر، زنده به دنیا نمی آمدند!

دعا و پورخان های پیشنهادی فک و فامیل هم جواب نمی داد و البته نورمحمد و اغول گرگ هم اعتقادشان به خدا بود و نه چیز دیگری.

خلاصه یک روز نورمحمد به خانمش گفت: خانم می خواهم بروم پیش امام رضا( قزل امام) و از ایشان بخواهم برای ما و فرزند پسر دار شدنمان، دعا کند.

اوغول گرگ با خوشحالی گفت: راستش منهم دلم می خواست همين را بگم ولی رویم نمی شد.

نورمحمد رو به اوغول گرگ کرد و گفت: پس ان شاءالله فردا می روم شهر و بلیط مشهد را می خرم.

نورمحمد و اوغول گرگ، با زحمت زباد، عازم مشهد مقدس شدند.

در مسافرخانه ای قدیمی اطراف حرم، اتاقی گرفتند و بعد راهی حرم شدند.

نورمحمد به اوغول گرگ گفت، هلی(هلی در ترکمنی به معنای همسر عزیز هست) جان، چند روز است که در مشهد هستیم و کارهایمان هم در روستا، روی زمین مانده، بیا امشب در حرم بمانیم و آخرین دعاهایمان را هم بکنیم و از خدا بخواهیم دعایمان را به خاطر امام رضاجان علیه السلام، مستجاب کند.

نورمحمد و اوغول گرگ، آن شب در حرم ماندند.

شب هر دو با صورتهای خیس از اشک، رو به آسمان، دست به دعا برداشتند و از خدا طلب فرزند پسری سالم و صالح کردند.

نورمحمد، در آخر، نذر کرد که اگر خداوند حاجت آنها را به دعای خیر امام رضا علیه السلام برآورده کند، اسمش را #مشهد، بگذارد و هیچ وقت، تنبیهش نکند.

صبح با صدای اذان هر دو بلند می شوند و ناگهان در کنار خود کبوتری سفید و زیبا را می بینند.

زن و شوهر جوان ترکمن، با دیدن کبوتر سفید، نوری در چشمانشان، برق می زند و با دلی روشن، سجده شکری به جای می آورند و بعد از خواندن نماز صبح، و زیارت، بار سفر را جمع می کنند و به سمت خانه برمی گردند.

نورمحمد و اوغول گرگ، در همان سال، صاحب فرزند پسری می شوند و نامش را هم #مشهد می گذارند.

مشهد قرناسی می گوید: تا زمانی که پدرم زنده بود، در زمان کودکی، هر وقت کار اشتباهی می کردم و پدرم می خواست، تنبیهم کند، رو به او می کردم و می گفتم: مگر دده(بابا) خودت در حرم امام رضا علیه السلام دعا نکردی که اگر خدا فرزند پسری به شما بدهد، نامش را مشهد می گذاری و هیچ وقت، دست رویش بلند نمی کنی؟

و اینطوری می شد که انگار، امام رضا علیه السلام ضامن مشهد، فرزند نورمحمد و اوغول گرگ می شد تا تنبیه نشود.

نورمحمد و اوغول گرگ، چندین سال پیش به رحمت خدا رفتند ولی مشهد، فرزند نورمحمد و اوغول گرگ، در کلاله، ساکن است.

 

تهیه خاطره واقعی: نورعلی قرناسی

ویراستاری: رضا جامی

انتهای خبر/