چاپ
دسته: خبر ویژه
بازدید: 53

InShot ۲۰۲۵۰۸۰۲ ۰۵۵۳۲۳۴۸۳

در این عصر دیجیتال هم باید، گرگیاس زمانه ات را بشناسی.

 به گزارش بخش اجتماعی پایگاه خبری و تحلیلی راه اترک، مقاله زیر، یک مقاله فلسفی از مجتبی طالبی، نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشکاه است که به دست ما رسیده است.

« گُرگیاس زمانه ات را بشناس ! » 

یادداشتی از مجتبی طالبی / مدرس دانشگاه و فعال فرهنگی و رسانه ای 

 در غرب ؛ زمانی که « شلایر ماخر » بحث تجربه ی دینی و گوهر دین را مطرح کرد ، شاید فکرش را نمی کرد که با حرف او ، دین مسیحیت به یک پدیده ی فقط احساسی تبدیل شود و عنوان « تجربه ی فردی دینی » به خود بگیرد ، بدون اینکه احکام و معارف یک دین برجسته شود. 

در واقع امروز هر کس « تساهل و تسامح » در دین و دینداری و فرار از احکام و معرفت دینی را پیشه ساخته و دین را در عواطف و احساسات خلاصه می کند ؛ که « دلت پاک باشد» و « متصل با خدا باش » و « از ظاهر و پوسته ی دین عبور کن» و ... در حقیقت قدم در زمین فکری «شلایر ماخر» و همفکرن او می گذارد ... 

هدف شلایر ماخر ، برای دین مسیحیت قطعا خیر بوده و قصدش ، احیای مسیحیت در دوران خود بوده اما ثمره ی حرفش ،در دوران بعد ، به ضد خودش تبدیل می شود!  

در شرق ؛ زمانی که « شیخ احمد أَحسایی » مشغول تبیین آراء دینی و عرفانی خود بود ، شاید فکرش را نمی کرد که محصول اندیشه اش ، پدیده ی « بهائیت » شود . 

یعنی با چند واسطه ، یک فکر ممکن است تبدیل به یک جریانی خاص شود و حتی دستمایه ی استعمارگران و فرقه سازان تاریخ شود و این مسئله در شرق و غرب عالم ، امکان پذیر است .  

این خاصیت برخی جریان های فکری است .  

تا زمانی که در دل محافل علمی اند و مورد نقد و ارزیابی قرار می گیرند ، اهل علم را مشغول ساخته و چه بسا تولید علم صورت بگیرد و پس از ارزیابی و تبیین مبادی و مبانی ، اگر امتداد اجتماعی داشته باشد ، چه بسا باعث تعالی جامعه گردد . 

اما وقتی یک جریان فکری ، بدون نقد و ارزیابی مبانی و مبادی ، وارد اجتماع شود ، با افراط و تفریط گره خورده و خطرعوامزدگی و دستمایه شدن ، آن فکر را تهدید می کند و چه بسا افرادی در اجتماع، آبشخور فکری و عملی خود را ندانند اما ندانسته به جریان یا جریاناتی منتسب شوند . 

بر این اساس ، اندیشه ها را باید با سنجه ی اندیشه ارزیابی کرد نه با تعدد لایک ، اثرگذاری روی افراد و نه حتی با تعداد گروندگان و پیروان یک اندیشه ! 

به همین خاطر است که «منطق» آمده است تاجلوی خطای فکر را بگیرد و نگذارد که«مغالطات»، جایگزین«براهین» شود و همیشه راه برای نقد آراء و اندیشه ها باز است چرا که فکر بشر ، قابل نقد و ارزیابی است . 

 سید جواد طباطبایی ، استاد دانشگاه و پژوهشگر فلسفه ، تاریخ و سیاست بود .

 او در سال ۱۴۰۱ دار فانی را وداع گفت . 

 دفاع از «ایرانشهری» و تأکید او بر « ملی گرایی منهای هر گونه ایدئولوژی » و دلبستگی او به «سکولاریسم» و تئوریزه کردن هر گونه حمله فکری و فرهنگی به انقلاب اسلامی باعث شد که او چهره ی محبوب جریانات سکولار ( جدایی دین از دنیا ) و محبوب منورالفکر های دین ستیز و دین گریز باشد . 

مرحوم سید جواد طباطبایی ، در یک یادداشت نسبتا طولانی ، بیانیه ی چند دهه کار پژوهشی خود را صادر می کند و ابر و باد و مه و خورشید و فلک را به کار می گیرد ، تا از «انقلاب اسلامی » عبور کرده و به «انقلاب ملی» برسد. 

 مقاله ی « انقلاب ملی در انقلاب اسلامی » حرف تازه ی علمی ندارد .

 بیان مبانی سکولاریسم ، دفاع از ناسیونالیسم و حمله به مبانی جمهوری اسلامی و نفی هر گونه ایدئولوژی است که اندیشمندان بسیاری تک تک این نظریات را پیش از او نقل ، نقد و بررسی کرده اند . 

شاید به همین خاطر است که جز معدود افرادی ، مجامع علمی واکنش چندانی به آن نشان ندادند اگر چه نهادهای لیبرالیستی بارها به ساحت اندیشه ی سیدجواد طباطبایی عرض ارادت کرده و به دست کسی که لباس دین بر تن داشت ، «جایزه ی فارابی» که نماد پیوند حکمت و سیاست با دین است ، به فردی سکولار مشرب داده می شود و دولت وقت جمهوری اسلامی ، ادای احترام می کند به کسی که مبانی جمهوری اسلامی را در آثار و یادداشت های مختلفش ، مورد حمله قرار می دهد و حوزویان و دانشگاهیان می نشینند تا دستی از غیب برون آید و کاری بکند ! از همینجا معلوم می شود که باید «نسبت میان انقلاب اسلامی با پژوهش های حوزویان و دانشگاهیان» مورد بازخوانی قرار بگیرد . 

شرح این هجران و این خون جگر 

این زمان بگذار تا وقتی دگر ... 

رهبر معظم انقلاب در دیدار با مسئولان قوه قضائیه ( 25 تیرماه 1404 ) فرمودند : 

( ... «تبیین» لازم است؛ رفع مغالطه‌هایی که گاهی انجام میگیرد لازم است؛ امّا ایرادهای غیر لازم را به میان کشیدن و درباره‌اش بحث کردن و بر روی مسائل کوچک جنجال کردن، مضر است؛ اینها با هم فرق دارد. همان ابطال مغالطه‌ای هم که عرض کردیم، آن را هم با انواع مختلفی میشود انجام داد؛ با آن بهترین شکلش باید آن را انجام بدهند که مشکلی برای کشور به وجود نیاید. )

در این یادداشت ، از مفهوم « ابطال مغالطات » استفاده کرده و تلاش می شود بر اساس مفاهیم فلسفی و منطقی ، یادداشت یکی از برجسته ترین متفکران سکولاریسم در ایران و یکی از

محمودی خانه مطبوعات خ رضوی: مدافعان سرسخت ایرانشهری و یکی از دلبستگان به رویای غربی را مورد نقد و ارزیابی قرار دهم . 

با مطالعه ی مانیفست صادر شده توسط سید جواد طباطبایی در قالب یادداشت «انقلاب ملی در انقلاب اسلامی» می توان تناقضات و مغالطات متعددی را مشاهده کرد که در ادامه به آن اشاره خواهد شد .

وقتی این اندیشه ، بدون نقد و ارزیابی از طریق رسانه ها و جریان های تبلیغی مخالف با جمهوری اسلامی ایران ، وارد بدنه ی جامعه شود ، ممکن است جامعه صورت اندیشه را بپذیرد و بر اساس آن رفتار کند اما نمی داند که آبشخور رفتار و کنش اجتماعی اش ، کجاست و چه تناقضات و مغالطاتی دارد ! 

در این یادداشت ، برخی گونه های مغالطه و تناقضات موجود در یادداشت « انقلاب ملی در انقلاب اسلامی » اثر مرحوم سید جواد طباطبایی بررسی می شود . 

الف: مغالطات مفهومی و تعریف ناپذیری 

نمونه ها ؛ 

۱.ابهام در تعریف «انقلاب ملی»: 

   - شاهد متنی: « انقلاب در انقلاب ۵۷، به گونه‌ای که از رژیس دبره تا چریک‌های ایرانی آن را فهمیده بودند، جز انقلاب ضد ملّی نمی‌توانست باشد.»

    - مغالطه: عدم تعریف دقیق «ملی» و «ضدملی» و تبدیل آن به برچسب کلی 

۲. استفاده از کلّی های مبهم : 

   - شاهد متنی: « نظریه‌های عقب‌ماندگی – یا فلک‌زدگی – در کشورهایی مُضرّ هستند که عقب‌مانده‌اند و این نظریه‌ها نیز یکی از عوامل عقب‌ماندگی در آن کشورها هستند.» 

     - مغالطه: «عقب مانده» بدون شاخص های عینی ، تعریف نشده است.  

۳. جعل معنای «تجدد» : 

   - شاهد متنی: « ناکامی پروژهتجدد در ایران ... » 

   - مغالطه: تجدد به صورت یکجانبه به «غربگرایی» تقلیل داده شده است.  

 

 ب: مغالطات استنادی و تاریخی 

نمونه ها ؛ 

 

۱. تعمیم ناروا از نمونه کوبا:  

   - شاهد متنی: مقایسه انقلاب ایران با «انقلاب در انقلابِ» دبره و شکست چریکها در بولیوی .  

   - مغالطه: نادیده گرفتن تفاوتهای بستر تاریخی و اجتماعی ایران و آمریکای لاتین.  

 

۲. تحریف نقش نیروهای مذهبی :  

   - شاهد متنی: «اگر از برخی استثناهای در طیف جبهۀ ملّی صرف نظر کنیم، می‌توان گفت که هیچ یک از این گروه‌ها‌ تصوری از ایران و منافع ملّی آن نداشتند. دو گروه بزرگ چپ – با سرکردگی حزب توده و اقمار آن – و مذهبی‌ها، حتی اگر اقرار به لسان می‌کردند، هیچ تصوری دربارۀ امر ملّی نداشتند. »

   - مغالطه: نادیده گرفتن اسناد مبارزاتی روحانیون مانند امام خمینی و مطهری ، آیت الله خامنه ای ، آیت الله طالقانی، آیت الله رفسنجانی و ...  

 

۳. استناد به منابع ناموثق :  

   - شاهد متنی: « کافی است کسی به اعلامیه‌های هر یک از این گروه‌ها نظری بیاندازد که از آغاز انقلاب تا اشغال شرم‌آور «لانۀ جاسوسی» صادر شده و خبرهای مربوط به آش و شورباخوری جلوی همان «لانۀ جاسوسی» را بخواند که در فضای مجازی قابل دسترسی است.»

   - مغالطه: استفاده از شایعات به جای داده های تاریخی و منابع نا موثق  

پ : مغالطات علّی و استنتاجی : 

نمونه ها ؛ 

 

۱. تک علّت نگری انقلاب :   

   - شاهد متنی: « نظریه‌های رهایی‌بخشی جزئی از استراتژی همان امپریالیسم برای فلک‌زدگی ملّت‌هایی بود که دشمنان آشتی‌ناپذیر درونی داشت و در لحظه‌ای پرمخاطره دست در دست دادند تا با «انقلاب» ضد ملّی ایران را نابود کنند.»

   - مغالطه: تقلیل انقلاب به توطئه خارجی و نادیده گرفتن عوامل داخلی خاصه جریانهای مذهبی و نقش روحانیت وروشنفکران مسلمان در انقلاب اسلامی و ....  

 

۲. مغالطه « پس ازاین ... بنابراین ... » : 

   - شاهد متنی: «چنین اتفاقی... در کمتر کشوری میتوانست بیفتد، در ایران افتاد و... کشور را چنان نابود کرده است» .  

   - مغالطه: نسبت دادن تمام مشکلات ایران به انقلاب بدون بررسی متغیرهای دیگر.  

 

ت : مغالطات شخص پردازانه و هیجانی :

نمونه ها ؛  

 

۱ . برچسب زنی به روشنفکران:  

   - شاهد متنی: «روشنفکران آشفته ذهن و توده های متوهم ... »  

   - مغالطه: استفاده از الفاظ تحقیرآمیز به جای نقد علمی.  

 

۲. حمله به شخصیت مرحوم شریعتی :  

   - شاهد متنی: « شریعتی جوانی با دانش سخت اندک و فردی با غرضِ بسیار بود که در نقش «بچه مرشد» مارگیران درآمده بود؛ او ورد لازم برای بیرون آوردن مار از توبره را می‌دانست، اما آن وردی را که برای برگرداندن مار در توبره لازم بود نمی‌دانست، یعنی یاد نگرفته بود، چون معلمی نداشت و مانند همۀ مردمان عقب‌مانده همه چیز را خود کشف کرده بود.»

  - مغالطه: تخریب شخصیت به جای بررسی ایده ها

۲. مغالطه قیاس نادرست : 

    - شاهد متنی: مقایسه انقلاب ایران با انقلاب کوبا و جنبش های چپ

نقد : در این مقایسه به تفاوت‌های مذهبی و جغرافیایی و فرهنگی و تاریخی و ... توجه نشده است .

 

خ . مغالطات زبانی-معناشناختی 

 

1 . ایهام ساختگی

    - شاهد متنی: «انقلاب ضد ملی»

نقد : القای تقابل کاذب بین ملی‌گرایی و دین 

 

2مغالطه اشتقاق

    - شاهد متنی: استنباط «ضدیت با مدرنیته» از واژه «غرب‌زدگی» در اندیشه آل احمد و ...

 

 

د. مغالطات فلسفی 

۱. ذهن‌گرایی افراطی 

    - شاهد متنی: «تجدد صرفاً یک پدیده ذهنی است»

محمودی خانه مطبوعات خ رضوی: .  

    - نقد: نادیده‌گرفتن زیرساخت‌های عینی مدرنیته.  

 

۲. مغالطه طبیعت‌گرایی

    - شاهد متنی: «غرب ذاتاً تجددخواه است و شرق ذاتاً سنتی»

 

۳. تقلیل‌گرایی فلسفی

    - شاهد متنی: تقلیل اندیشه شریعتی به «کپی‌برداری از سارتر».  

 

مغاطات و تناقضات موجود در یادداشت « انقلاب ملی در انقلاب اسلامی » اثر سید جواد طباطبایی ، بسیار بیشتر از موارد یاد شده است . 

گویا مرحوم ، اصرار داشته است با شتابزدگی ، پرده از لایه های مختلف فکرش بردارد و انقلاب اسلامی را با هر روش ممکن ، مورد حمله قرار دهد . 

البته ناگفته پیداست که شرایط حاکم و توهم « پایان جمهوری اسلامی» ، محصول چند مورد اغتشاش و اعتراض افراد است که گذر زمان ، اثبات کرد که جریان های روشنفکری شتاب زده عمل کردند . 

در ادامه به نمونه های دیگر و واضح تری از مغالطات و تناقضات یادداشت مذکور ، اشاره می شود . 

- مصادره به مطلوب :  

   - شاهد متنی: « آن «انقلاب در انقلاب» نظریه‌ای برای افلاس و فلک‌زدگی مردم ایران بود و به صورت فاجعه‌باری در ایران ۵۷ موفق شد. از بختِ بدِ مردم ایران بود که چنین اتفاقی، که در کمتر کشوری می‌توانست بیفتد، در ایران افتاد و امروز، پس از چهار دهه، می‌توان گفت که کشور را چنان نابود کرده است که حتیٰ اگر روند کنونی دگرگون شود دهه‌ها طول خواهد کشید تا اصلاحی در امور ممکن شود.»

  

- نادیده گرفتن عاملیت ایرانیان : تقلیل کنشگران انقلاب به مقلدان منفعل .  

 

- غیاب معیارهای علمی : استفاده از گزاره های ارزشی به جای تحلیل تاریخی (مثلاً «شکست قاطع ایده انقلاب») 

 

- مغالطه آینده‌نگری : پیش‌بینی «شکست قطعی انقلاب» بدون وقوع تاریخی آن 

 

    - مغالطه کلان ساختاری مانند ؛ 

- دوگانگی کاذب: تقسیم جهان به «غرب عقلانی» و «شرق غیرعقلانی»

- نفی عاملیت تاریخی : توصیف ایرانیان به‌عنوان «مقلدان منفعل» نه کنشگران فعال.  

- اسطوره‌سازی از غرب : تصویر آرمان‌شده از تجدد اروپایی (نادیده‌گرفتن خشونت‌های استعماری)

- نظریه‌پردازی انتزاعی : عدم آزمون‌پذیری ادعاها (مثلاً «امتناع تفکر در ایران) و ... 

- مغالطه چرخه‌معیوب : استفاده از پیش‌فرض‌های غرب‌محور برای نقد غرب‌ستیزی!

   ۱ . «انقلاب ایران نمی‌توانست ماهیتی ملی داشته باشد چون رهبری آن مذهبی بود  

 مغالطه: خلط بین «ملی» و «سکولار» 

۲ . «فقدان سنت فلسفی در ایران، علت اصلی ناکامی تجدد است

مغالطه: نادیده‌گرفتن مکاتب فلسفی اسلامی

( مشاء، اشراق، حکمت متعالیه) 

و ... 

عجیب اینکه ، طباطبایی جایزه ی فارابی را از دست یک عالم دینی دریافت کرده است !! 

آنکه گرفته خیلی تعجب ندارد ، آنکه داده مایه ی شگفتی ست ! 

  ۳ . «شریعتی نظریه‌پرداز «اسلام منهای روحانیت» بود. 

مغالطه: تحریف اندیشه شریعتی (او به نهاد روحانیت انتقاد داشت، نه اصل آن)

 

نتیجه:

این مغالطات ، تنها بخش کوچکی بود از انواع مغالطات که در متن یادداشت آقای طباطبایی وجود دارد و شگفتا که پیروان این مغالطات ، عموما با ادبیات طلبکارانه ، به سراغ انقلاب اسلامی رفته و داعیه ی فهم مسائل فلسفه اجتماعی و تحقیر جمهوری اسلامی را دارند . 

و نیز می توان نتیجه گرفت ، طباطبایی با سه پیش‌فرض نامعتبر استدلال می‌کند:  

۱. غرب‌به‌عنوان‌تنها الگوی معتبر تجدد (نادیده‌گرفتن مسیرهای جایگزین)  

۲. تقلیل انقلاب به پدیده‌ای تقلیدی (انکار خلاقیت نظری اندیشمندان اسلامی)  

۳. معیار قراردادن ملی‌گرایی اروپامحور (نادیده‌گرفتن ملی‌گرایی دینی در ایران)  

 

این خطاها ریشه در روش‌شناسی غیرتاریخی و نشناختن هویت ایرانی - اسلامی مردم این سامان دارد و متن به جای تحلیل اسناد، به برساخت‌های نظری انتزاعی متکی است و به جای تحلیل روشمند ، در حد یک بیانیه ی حزبی عقده گشایانه ، تنزل پیدا کرده است . 

یادداشت های طباطبایی نشان میدهد که او با تکیه بر پیش فرض های ایدئولوژیک و الگوهای غربی ، از درک انقلاب ایران به مثابه پدیده ای با مختصات تاریخی منحصربه فرد بازمانده است. نظریه او نه تنها خودمغالطه آمیز و پارادوکسیکال است، بلکه نمونه ای از امتناع اندیشه انتقادی منصفانه در تحلیل تاریخ معاصر ایران - خاصه انقلاب اسلامی - محسوب می شود.

باشد که جریان روشن فکری غرب گرا ، به جای پنهان شدن پشت بزرگان ( که خود نوعی مغالطه است ) و به جای تکرار مفاهیم دسته چندم غربی در علوم انسانی ، حرف تازه ای ارائه دهد و ضمن نقد منصفانه و روشمند ، حقیقت انقلاب اسلامی را به عنوان یک پدیده خاص ، مورد مطالعه دقیق قرار دهد . 

در این یادداشت از مقاله مغالطات اثر حجت‌الاسلام دکتر سید محمود نبویان و کتاب مغالطات اثر آقای خندان و متن اصلی یادداشت « انقلاب ملی در انقلاب اسلامی » اثر مرحوم سید جواد طباطبایی استفاده شده است .

 

گُرگ درون گُرگیاس : 

یادداشت طباطبایی ، یک عقده گشایی محض است و در حقیقت به فحش هایی می ماند که یک فرد وقتی از استدلال وا می ماند و جریان فکری خود را شکست

محمودی خانه مطبوعات خ رضوی: خورده می بیند ، در کمال افسردگی و حسرت به آنچه به آن نرسیده ، دست به قلم برده است . 

گاهی کلمات گرگ می شوند و اندیشه را می درَند !

آنچه در ادامه می آید ، سبک نوشتار یکی از اندیشمندان برجسته ی جریان روشنفکری سکولار است .

او انقلابی را نشانه گرفته که مرهون جان افشانی ایرانیان مسلمان است و به اسم نفی ایدئولوژی ، ایدئولوژی غرب را راه حل مسائل ایرانشهر خود می داند ! توهین به اسلام و امت اسلامی و برجسته سازی غرب در نقاب ایرانشهرگرایی ، عصاره ی فکر طباطبایی است و شاید بسیاری ندانند ، حرف هایی که در این روزها به زبان می آورند ، محصول اندیشه ی کیست و ازاتاق فکر چه جریاناتی دیکته می شود !

قابل توجه حوزویان و دانشگاهیان ؛ 

این سخنان جواد طباطبایی است در یادداشت « نقلابِ «ملّی» در انقلاب اسلامی ... 

« همۀ اقدامات و تدابیر ج.ا.، که من تنها به برخی از آن‌ها اشاره‌ای اجمالی آوردم، ناظر بر نوعی «مغزشویی» – یا در عرف انقلاب فرهنگی وطنی : «فرهنگ‌سازی» – برای زدودن آگاهی ملّی و به بند کشیدن روح آزادگی ایرانی بود و در بزنگاهِ همین «فرهنگ‌سازی» ضدِّ ملّی بود که همۀ آن فرهنگ‌سازی شکست خورد.»

نخستین بار در تاریخ معاصر ایران است که نسلِ جدید آن در حسرت کربلاهای بسیار گذشته نیست، بلکه، «یک دست جام باده و یک دست زلف یار»، به میانۀ میدان آمده و آمادۀ دست‌افشانی است.

روحانیتِ حاکم بر کشور از سیاست و منطق مناسبات جهانی هیچ نمی‌دانست و مرعوب همین بچه مهندس‌ها بود که کوله‌باری از ایدئولوژی شریعتی‌ ـ چپی با چاشنی «باد و باران در قرآن» داشتند.

. به نظر من، حتی خداوند هم در جایی «وارثان خود بر روی زمین» را به حال خود رها می‌کند، یعنی اگر بتوان گفت مشیت الهی ایدئولوژیکی عمل نمی‌کند که پشتیبان همۀ بلاهت وارثان خود باشد. آن انقلابی که می‌بایست در «انقلاب» می‌افتاد، این روزها، در ایران، در حال افتادن است. در رخدادهای سال‌های اخیر، برای کسی که چشمی داشت معلوم بود که «جمع کردن از کف خیابان» بدترین راه حلِّ ممکن است. اگر بخواهم به زبان اهل «جمع کردن» سخن بگویم می‌توانم نظر آنان را به آیه‌ای از سورۀ آل عمران جلب کنم.[ وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ. آیۀ ۱۷۸، سورۀ آل عمران.] کوشش برای تبدیل یکی از کهن‌ترین ملّت‌ها به امّت‌‌ـ خلق‌ها بزرگ‌ترین اشتباهی بود دو طیف مذهبی و ضد مذهبی انقلاب ۵۷ مرتکب شدند.

 

پایان