در جواب به دبیر علمی جشنواره ی فیلم فجر :پسرم به تن های تکیده ای که در لباس من سالهای پیش جنگیدند شک نکن .
به گزارش اترک : به تن های تکیده ای که در لباس من سالهای پیش جنگیدند شک نکن . به قهرمانان قصه های من شک نکن . به رودخانه های خون آلود اروند و کارون شک نکن به تن های مجروح تنگه ی چزابه شک نکن به بدنهای خاک آلود دشتهای مهران شک نکن “.
و امروز کنار من بودی و بی گناه سیلی خوردی . گلایه دارم از این که لباس خاکستری مرا نپوشیدی و به همین خاطر در مقابل چشمان حیرت زده ام به ناموسم و ناموس تو هم نگاه بد شد و هم توهین و جسارت .در بی پناهی و ناچاری از زمانی که دیگر ارزشها با نپوشیدن لباس خاکستری دارد از بین می رود .
دادم به آسمان می رود ولی گویی بر سر خودم فرود می آید چرا که این من بودم که لباس خاکستری ام را نه در گوشه ای از اتاق که در چندین پستو به نهان واگذاشتم .ای کاش آن لباس را حداقل به دیوار خاطراتم آویزان می کردم و با مرورش امروز جامعه ام را نه اینگونه وا شده در جامعه ای اسیر ماهواره و افکار غیر الهی نمی دیدم .
اینجا را چه خوب گفته عبدالجبار کاکایی :«پسرم :به تن های تکیده ای که در لباس من سالهای پیش جنگیدند شک نکن . به قهرمانان قصه های من شک نکن . به رودخانه های خون آلود اروند و کارون شک نکن به تن های مجروح تنگه ی چزابه شک نکن به بدنهای خاک آلود دشتهای مهران شک نکن.» حال سوال اینجاست که باید به چه شک کرد : باید به نفوذ فرهنگ غربی به جامعه ی ما به خاطر کم توجهی به فرهنگ اسلامی شک کرد .
باید به اینکه چرا ما به این سادگی اسیر فرهنگ غربی شده ایم و امروز به راحتی با موهای بیرون زده ی ناموسهایمان کنار آمده ایم ! امروز با خالی ماندن برخی از مساجدمان کنار آمدیم ! امروز ناراحت از این هستیم که صدای اذان صبح ما را ناراحت می کند و باید صدای اذان بلند نشود ! اما تا سحرگاه صدای آهنگ گوش خراش رپ و جاز و ... اگر پخش شود هیچ مشکلی ندارد چرا که نشانه ی فرهنگ و جامعه پذیری است !
آری به ایثارهای رزمندگان در 8 سال دفاع مقدس نباید شک کرد ،آنها مردهایی بودند که امروز شاهد رفتارهای ما هستند و حتما از ما بابت عملکردمان سوال خواهند کرد . بعد از شهدا ما چه کردیم . عکس شهدا را می بینیم و عکس شهدا عمل می کنیم .
آقای کاکایی ،نگوییم انقلاب برای ما چه کرد ، یک بار هم بگوییم : ما برای انقلاب چه کردیم ، آیا به خاطر انقلاب یک بار سیلی خوردیم ؟
اگر سیلی خوردیم و به خاطر انقلاب بازهم لباس خاکستری مان را دوست داشتیم ، آن وقت ناراحت از سیلی نخواهیم بود . آنوقت دیگر نخواهیم گذاشت که مویی از سر خواهرمان بیرون بیاید ، نخواهیم گذاشت کسی به ارزشها ، قرآن و ائمه ما توهین و جسارت کند.
آقای کاکایی ما شما را به عنوان شاعر انقلابی می دانیم و هنوز دوستت داریم و امیدواریم که لباس خاکستریت را نه بسوزانی که بازهم آنرا بر تن کنی و بسیجی بمانی نه ...
ج. م. نویسنده ی اترک