من می دانم که نمی دانم .
به نوشته ی اترک : روزگاری نه چندان دور همه در جواب سوالهایی که نمی دانستند ؛یک جواب داشتند ؛ نمی دانم ! اما دنیا در مسیر پیشرفت افتاده و امروز انسانها به مرحله ای از پیشرفت رسیده اند که انگار همه چیز را می دانند .
حالا کارشان به جایی رسیده که اصول دین را انکار می کنند و اشتباه ائمه را می گیرند .
در معاد شک می کنند و وحی به پیامبران را با شعر شاعران یکی می دانند .
در توحید شبهه می آورند و خدا را با پادشاهان برابر می دانند .
انسان پیشرفته ی امروز سراغ اموری می رود که انسان قدیمی به آن مبتلا شده و غذابش را چشیده بود ! حال چرا انسان امروز در شتاب برای رسیدن به غذاب اموری است که قبلا تجربه شده است ؟
ربا و رشوه خواری ،بی بندو باری ،شیطان پرستی و پوچ گرایی ، لواط و همجنس گرایی و ...
درد این جاست که برخی از جمعیت دینی مردم به این دردها مبتلا شده اند و این ابتلاء بسیار شدید بوده و دردسرساز شده است .
برایم سوالی بزرگ ایجاد شده ،چرا انسان امروز علی رغم فهم و آگاهی زیادی که پیدا کرده بازهم تجربه تکرار شده ی اجداد گذشته اش را تکرار می کند؟
خدای ما را در راه خود تثابت قدم نگه بدار
جامی خبرنگار اترک