alkhan

وقتی از هر مراوه ای بپرسی ،‌ خاتون یولی چیه ؟ خیلی راحت جوابتو می دهند ولی وقتی بپرسی خاتون یولی کیه جوابی برات ندارند!

به گزارش اترک : در طی مسیرمان برای گرامی داشت بزرگان و مشایخی که در شهرستان مراوه تپه به خاک سپرده شده اند ،‌مدتها بود که دلم می خواست از مزار سید آل خان بابا نیز گزارشی بگیرم.

مدتها پیش بر سر مزارش رفته بودم ولی اینبار قصد تهیه ی گزارشی مستند از سید آل خان بابا و داستان عجیب شتر سفیدش را از افراد موثق بشنوم .

بالاخره هفته ی بسیج و افتتاح بیمارستان صحرایی ،‌بهانه ای برایم درست کرد تا در سر دوراهی روستای آق امام مراوه تپه ، توقف کنم و راهی سربالایی را طی نمایم . 

در بالای بلندای تپه ، اتاقی بود که در داخل اتاق دو قبر وجود داشت که با پارچه های سبز رنگ کناره دار پوشیده شده بودند .

فاتحه ای دادم ولی هنوز فکرم آرام نداشت چرا که کسی را برای پاسخ سوالهایم پیدا نکرده بود .

بیرون از مزار سید آل خان بابا ،‌پیرزنی را دیدم . به سراغش رفتم ولی از بدشنسی زبان ترکمنی را خیلی ضعیف بلد بودم و نتوانستم چیز زیادی بپرسم .خواستم که بروم که متوجه حضور مرد مسنی در آنجا شدم . ذوق زده به سراغش رفتم و حال و احوالی کردم .

از او در خصوص سید آل خان بابا پرسیدم و او با روی بازی تمام سوالهایم را تا آنجا که بلد بود و شنیده بود برایم توضیح داد .

سید آل خان بابا در خیوه درس می خوانده که روزی تصمیم می گیرد به ایران بیاید و همراه خانواده به سمت ایران حرکت می کند .

در بین راه حال مزاجیش خراب می شود و به همین خاطر به همسرش خاتون می گوید :‌خاتون اگر من مردم ،‌مرا جایی به خاک بسپارید که شتر سفیدم آنجا می نشیند .

از قضا سید آل خان بابا فوت می کند و طبق وصیت به انتظار نشستن شتر سفید می شوند ،‌اما شتر انگار قصد نشستن ندارد و شبها و روزها راه می رود .

طبق نقلی که پیرمرد خادم زیارت برایمان تعریف کرد ؛ در منطقه ای به نام چندر ، شتر سفید برای لحظاتی می نشیند و افراد کاروان به گمان اینکه این مکان همان مکانی است که باید مراسم خاکسپاری صورت گیرد ، خود را برای مراسم آماده می کنند اما همین که به سراغ سید آل خان بابا می آیند تا او را از روی شتر پایین بیاورند ، شتر سفید دوباره از جا برمی خیزد و دوباره حرکت می کند .

در مسیر از مراوه تپه عبور می کند و مردم نیز شاهد ماجرا می شوند و شاید برخی نیز چون نام و آوازه ی سید آل خان بابا را شنیده بودند با جنازه ی او همراهی می کنند.

شتر سفید می آید و اطرافیان سید آل خان بابا نیز در پشت سرش ،‌ شتر سفید می رود و می رود تا به بالای تپه ای که هم اکنون مزار اوست می رسد ،‌این جاست که شتر می خواید و دیگر بلند نمی شود.

سید آل خان بابا را همین جا به خاک می سپرند و همسرش خاتون نیز به علت شدت علاقه به او در همین جا می ماند . تا اینکه دست اجل به سراغ خاتون هم می آید و خاتون نیز به سید آل خان بابا ملحق می شود .از آن زمان به بعد مسیری را که شتر سفید به همراه سید آل خان بابا و خاتون طی کرده بودند به پاس زحمت و وفاداری خاتون که برای انجام وصیت همسرش این مسیر طولانی را آمده بود ،‌خاتون یولی ،‌یعنی راه خاتون نامگذاری کردند.

اینکه هر دو در کنار هم سالیان سال است که آرمیده اند و مقام عرفانی سید آل خان بابا مورد زیارت دوست دارانش قرار می گیرد.

در مورد سید آل خان بابا و بقیه ی اطلاعات او می توانید از ابراهیم ایشان که امروز پیرمردی سالخورده است و در روستای زاو زندگی می کند بپرسید.

همچنین مرمت و ساخت ساختمان زیارت سید آل خان بابا توسط باب ایشان که چندین سال پیش فوت کرده و اینک مزارش در روستای چنارلی است صورت می گیرد .

اینهم فیلمی از محل زیارت سید آل خان بابا http://www.aparat.com/v/wqK5J

رضا جامی خبرنگار اترک