این نامه ای است به نامادری نامهربانمان که هجر دوری مان برایش سخت نبود .
به نامادری نامهربانمان : خانم ابتکار ، (شاید مادر محیط زیست ایران)
خانم ابتکار شنیده بودیم که به استان گلستان می آیی ،آنهم بعد از 8 سال دوری ! شنیدیم که با دست پر و پر از گلایه از مسئولین 8 سال قبل می آیی ! شنیده بودیم که برای نجات ما برنامه های زیادی داری!
برایت نامه ای نوشتیم از رنجهایمان ، از مرگ زودهنگام فرزندانمان ، از خودسوزی پاره های تنمان به نشانه ی اعتراض ، از اره های تیزی که امروز و در دولت اعتدال سر فرزندانمان را می برد و هیچ نگاهی و هیچ اعتراضی حتی از سوی خانم موسوی و موسوی های دیگر نمی شود ؟ خانم ابتکار در نامه ی مان به شما گفتیم که ما مشتاق دیدار شماییم ؛بیایید و از نزدیک با دردهایمان آشنا شوید ! شما مشکلات ما را بهتر از دیگران می فهمید !
اما شما پیش ما نیامدید و سخنرانی و کوبیدن دولت قبلی را سرمشق خود قرار دادید ! گفتیم حتما مادر محیط زیست ایران که اینگونه از کم کاری دولت قبل در خصوص محیط زیست ایران می گوید ، خود به ما که جزئی از محیط زیست ایران هستیم توجه خواهد کرد ،ولی اشتباه کرده بودیم .
خانم ابتکار وقتی پیش ما نیامدید و به خانه ی خود برگشتید ،تازه فهمیدیم که شما مادر اصلی ما نیستید که اگر بودید ،دلتنگ ما بودید و حداقل سری ولو خیلی کوچک به ما می زدید؟ ما بیچارگانی که در آتش قهر انسانها در حال قلع و قمع هستیم .
تازه فهمیدیم که اگر برخی می گوییند : شما درختان بی چاره اید که دل به خانم ابتکار بسته اید ،چرا که این خود خانم ابتکار بوده ک همجوز ساخت این کارخانه را امضاء کرده ؟ این خود خانم ابتکار بوده که با ساخت جاده ی درون جنگل گلستان موافقت کرده و ...
خیلی ناراحت کننده است که فرزندانی چشم به راه مادرشان باشند و مادر دل به دیدن فرزندان نداشته باشد !
ما بازهم منتظر می مانیم شاید مهر مادری به شما برگردد.
از طرف جامعه ی درختان جنگل گلستان ، درختان نیلکوه ، درختان جنگلهای آق امام مراوه تپه ، درختان منطقه ی گلیداغ و سایر جامعه ی درختان عزادار جهان