حضرت امام خمینی(ره) در خصوص مصدق فرمودند:او هم مسلم نبود...این سیلی خواهد خورد و طولی نکشید که سیلی را خورد و اگر مانده بود سیلی بر اسلام میزد.
به گزارش راه اترک به نقل از جزوه خط امام، محمدعلی الفت پور در پایگاه اینترنتی بنیاد تبیین اندیشههای امام خمینی (ره) در دانشگاهها (خط امام) به زندگی سیاسی مصدق و بررسی نظر امام(ره) درباره وی و تحلیل و پاسخ به تحریفات صورت گرفته درباره نظر ایشان راجع به مصدق پرداخته است که در ادامه قسمتی از این مقاله را می خوانید.(جهت مطالعه کامل این ماقله بر روی لینک چرا امام فرمودند مصدق مسلم نبود؟ کلیک کنید.)
چرا امام فرمودند مصدق مسلم نبود؟
همانگونه پیشتر اشاره شد وی از سیاستهای رضاخان حمایت مینمود. در حالی که شاه، با ضرب و شتم -به زعم خود- برای بیدین کردن مردم حجاب را از سر زنان ایرانی میکشید و در حالیکه شاه نوابها و مدرسها را ناجوانمردانه به شهادت میرساند وی رضا شاه را مردی مهربان و خادم مردم میخواند. «اینجانب صلاح نمیدانم … بین شاه و ملت جدائی بیاندازیم، آن هم چنین یاد شاه رئوف و مهربانی که نمیخواهد خود را از مردم جدا کند»۱۷ در زمان حیات شهید مدرس (ره)، محمد مصدق و شهید مدرس (ره) دو جریان مقابل یکدیگر بودند. که نمونهای از آن ذکر شد. در آن مقطع آیتالله کاشانی و شهید نواب صفوی (ره) زبانهای گویای جریان مذهبی بودند.
علیرغم اینکه مصدق موفقیتهای خود را مدیون شهید نواب صفوی بود. اما با به قدرت رسیدن با بدترین وضع، نسبت به وی و فداییان اسلام رفتار نمود. آیتالله کاشانی نیز به خاطر مصالح اسلام و ایران در مقاطع مختلف از مصدق حمایتهای بسیار نمود که همانگونه که در بحث جریان ملی شدن صنعت نفت بدان خواهیم پرداخت، بدون آن حمایتها نه صنعت نفت ملی میشد و نه مصدق نخست وزیر. اما مصدق و جریان او سرسختانه مقابل آیتالله کاشانی ایستاد. البته مشکل مصدق شخص آیتالله کاشانی نبود. در این مسئله بهترین کلام را بنیانگذار انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) فرمودند: «اولش هم وقتی مرحوم آیتالله کاشانی دید که اینها خلاف دارند میکنند و [با آنها] صحبت کرد. اینها این کار را کردند که یک سگی را نزدیک مجلس عینک به آن زدند و اسمش را آیتالله گذاشتند. این در زمان آن [مصدق] بود که اینها فخر میکنند به وجود او. او هم مسلم نبود. من در آن روز در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگی را عینک زدهاند و به اسم آیتالله توی خیابانها میگردانند. من به آن آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست. این سیلی خواهد خورد و طولی نکشید که سیلی را خورد و اگر مانده بود سیلی بر اسلام میزد».1
موضوعاتی چون بیقیدی نسبت به مصادیق مختلف احکام، کشف حجاب اختیاری از خانواده، سرقت متکای پر از اسکناس از زیر سر مظفرالدین شاه و … در کتب و اسناد مختلف ذکر شده است و عکس بوسیدن دست ثریای بیست ساله توسط وی از مشهورترین عکسهای مصدق به شمار میرود.
بازتاب عدم تقید دکتر مصدق به اسلام در عرصه رفتارهای سیاسی وی تنها به مقابله با جریان مذهبی محدود نمیشود. بلکه این ویژگی مصدق چون با بیاعتنایی وی به مصالح ایران همراه شده بود باعث شد که ضربات بسیاری از جانب مصدق به ایران و حتی نهضتی که خود او از جمله رهبران آن به شمار میرفت وارد شود. ضرباتی که امام خمینی (ره) از آن به عنوان سیلی یاد میکنند: «ما چقدر سیلی از این ملیت خوردیم، من نمیخواهم بگویم که در زمان ملیت، در زمان آن کسی که این همه از آن تعریف میکنند چه سیلی به ما زد آن آدم.» 2
مخالف و ناآگاه نسبت به موازین شریعت
وقتی امام بزرگوار درباره مصدق فرمودند «او هم مسلم نبود» عدهای از افراد (عموماً روشنفکران و روشنفکرزدگان) این حرف را درست نشمردند و به انحای مختلف سعی در رد آن نمودند. اما با رجوع به اسناد معلوم میشد سخن امام صحیح بوده است:
خاطره اول: به عنوان نمونه، خطیب شهیر، حجت الاسلام فلسفی خاطراتی در این باره نقل نموده که مبیّن همین موضوع است: «بعد از اینکه مصدق نخست وزیر شد، در همان سال اول نخستوزیری، دو بار با وقت قبلی به ملاقات او رفتم. بار اول روزی بود که من [به همراه چند تن از علما] … به منزل دکتر مصدق در خیابان کاخ -فلسطین کنونی- رفتیم. او روی تخت خواب دراز کشیده و زیر پتو بود و ما هم روی صندلی نشسته بودیم. مصدق با تعجب گفت: «شما هر روز برای نماز به مسجد میروید؟» گویی آن طور که باید و شاید، چندان از کم و کیف برگزاری نماز جماعت در مساجد کشور وقوف و آگاهی نداشت، زیرا این جمله پرسشی را دکتر مصدق به صورت جدّی در حضور خود من گفت.
خاطره دوم: عجیب تر از این استعجاب، قضیه ای است که در دومین ملاقاتم با دکتر مصدق، بین من و او اتفاق افتاد. موضوع از این قرار بود که بهاییها در شهرستانها مسئله ساز شده بودند و قدرت نمایی میکردند. به امر حضرت آیت الله العظمی آقای بروجردی وقت ملاقات گرفتم و نزد او رفتم. مانند همان دفعه قبل، او روی تخت خواب و زیر پتو خوابیده بود. پیام آقای بروجردی را به ایشان رساندم و گفتم: «شما رئیس دولت اسلامی ایران هستید و الآن بهایی ها در شهرستان ها فعال هستند و مشکلاتی را برای مردم مسلمان ایجاد کرده اند؛ لذا مرتباً نامه هایی از آنان [یعنی از مردم مسلمان] به عنوان شکایت به آیت الله بروجردی می رسد. ایشان لازم دانستند که شما در این باره اقدامی بفرمایید.»۳
دکتر مصدق بعد از تمام شدن صحبت من به گونه تمسخر آمیزی، قاه قاه و با صدای بلند خندید. گفت: «آقای فلسفی از نظر من مسلمان و بهایی فرقی ندارند؛ همه از یک ملت و ایرانی هستند! این پاسخ برای من بسیار شگفت آور بود زیرا اگر سؤال میکرد فرق بین بهایی و مسلمان چیست، برای او توضیح میدادم. اما با آن خنده تمسخر آمیز و موهن دیگر جایی برای صحبت کردن و توضیح دادن باقی نماند. لذا سکوت کردم و موقعی که به محضر آیت الله بروجردی رسیدم و این جمله را گفتم ایشان نیز به حالت بهت و تحیّر پیام وی را اسماع کرد.»4
همچنین در زمانی که دکتر مصدق در آمریکا به سر میبرد، نمایندگان محفل ملی بهائیان امریکا به ملاقات او میروند و از او برای دادخواهی و آزادی بهائیان بیگناه استمداد میجویند. از این ملاقات گزارشی تهیه شده که در کتاب مصدق و بهائیان نوشته فرشته تیفوری در صفحات ۳۵ تا ۳۹ شرح آن آورده شده است. فرشته تیفوری مینویسد: «برمبنای گزارش بهائیان امریکا، «ملاقات رسمی نخست وزیر ایران دکتر محمد مصدق در فضایی بسیار دوستانه انجام گرفته است. دکتر مصدق به درستی میداند که ستمهای! وارده بر بهائیان به دوران نخست وزیری او مربوط نمیشود و امیدوار است، در آینده این ستم و آزار تکرار نشود و به بهائیان قول میدهد، تا آنجا که بتواند، از کمک به آنها دریغ ننماید و از هر فرصتی برای اجرای عدالت استفاده نماید.»
خاطره سوم: آیت الله کاشانی اصرار داشتند که تولید و فروش مشروبات الکلی که با موازین شرعی مخالف است در ایران متوقف شود اما مصدق در جواب استدلال میکرد که سالیانه مبلغ قابل توجهی از طریق مالیات بر مشروبات الکلی عاید خزانه خالی دولت میشود. بدیهی است چنین خط مشی و تفکری به هیچ وجه نمیتواند مورد قبول اسلام باشد؛ اگر دولت مصدق مکتبی و اسلامی بود نباید کم پول و بیکاری مردم را بهانه آزادی مسکرات قرار دهد. از سوی دیگر حرکت مکتبی هرگز اجازه نمیدهد تا کارخانههای شراب سازی و شراب فروشی در کشور اسلامی دایر شود. 5
تحریف نظر امام درباره مسلمان نبودن مصدق
محسن بهشتی سرشت که از اساتید پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی (وابسته به موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی) است در مصاحبه با پایگاه اطلاعرسانی و خبری جماران وابسته به موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) در مورخ چهارشنبه سه آبان هزار و سیصد و نود و یک با تحریف نظر و موضع حضرت امام (ره) نسبت به مصدق اظهار میکند: «آسیب این است که نسل جوان ما رهبری امام و جامعیت رفتار امام را ندیدهاند. به همین دلیل هم بود که من موضوع جبهه ملی و جملهای که در مورد مصدق گفتند (مصدق مسلم نبود) را در کتاب باز کردم. زیرا اگر کسی پیشینه موضوع را بازگو نکند، مخاطبان از این بیان امام تعجب میکنند. درگفت و گوی من با آقای جلالالدین فارسی، او میگفت حدود یکسال بعد از اینکه امام آن جمله را گفتند به اتفاق اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی به دیدن امام رفتیم تا اینکه بعد از اتمام جلسه من و آقای شریعتمداری در اتاق ماندیم و گفتم که شما با وجود آنکه این جمله را در مورد مصدق گفتید، در مدرسه کمال که در آن تدریس میکردم، سندی وجود دارد که دکتر محمد مصدق اجازه گرفته است تا از محل وجوهات شرعی به مدرسه کمک کند. امام هم گفتند یکی از علمای اصفهان مطلب را این جور به من رسانده بود و اگر اینگونه است که شما میگویید، من از حرفم برگشتم. در کتاب نیز این موضوع را به تفصیل نقل کردهام و شرایط قبل از سخنرانی امام در مورد جبهه ملی و مصدق را گفتهام و با سخنان امام به آقای فارسی هم بحث را به پایان رساندم.»
همچنین آقای جلالالدین فارسی در مصاحبهای با روزنامه اعتماد ملی شماره ۵۹، مورخ ۲۸ فروردین ۱۳۸۵ به این موضوع اشاره میکند و چنین بیان میکند که امام خمینی، بعدها از این نظر خود علیه مصدق، عدول کردند. ایشان میگوید: «…در مورد اسم دکتر مصدق و خانم شان که وجوهاتشان را در دبیرستان کمال پرداخت می کردند، توضیح دادم …امام باز فرمودند که انشاءالله مسلم بوده است. البته من استدلال دیگری هم کردم و امام همان حرف را تکرار کردند.»
این ماجرا که البته بدون هیچ سند و مدکی از راوی ارائه شده است نیز مویدی دیگر بر عدم تغییر نظر امام تلقی میشود؛ از آن جهت که امام باز حاضر نشدند بگویند که مصدق مسلم است، فرمودهاند انشاءالله مسلم بوده است. باید توجه شود که این نقل قول ها در حالی به امام نسبت داده میشود که پای حق الناس در میان است و با ملاحظه جدی که امام در این حوزه داشتند به همراه شجاعت وصف ناشدنی ایشان قطعا با تغییر نظرشان آنرا اعلام عمومی میکردند. البته انتشار حرفهایی از این دست که سند و مدرکی ندارد و به امام نسبت داده میشود از موسسه تنظیم و نشر را نیابد مایه تعجب دانست!
اهداف پشت پرده احیاء مجدد مصدق
یک سؤال مهم که اهداف پشت پرده طراحان مجدد مصدق را برملا میکند این است که اگر مصدق بر ضد بیگانگان بود و اگر اینان نیز با سلطه بیگانه مخالفاند چطور است که امروز کسانی مصدق را مطرح میکنند که مذاکره و رابطه با آمریکا را هم تبلیغ میکنند اگر این دو ضد هم هستند چطور با یکدیگر جمع شدهاند مگر بنا بر شواهد قطعی و تاریخی دلارهای آمریکا و عوامل اطلاعاتی آن کشور هم با انگلستان در سقوط و سرنگونی مصدق موثر و کارساز نبودند پس چطور هواداران مصدق در آغوش آمریکا به طرح مجدد او میپردازند.
1-صحیفه نور ج ۱۵ صفحه ۱۵: ۲۵/۳/۶۰.
2-صحیفه نور جلد ۱۲ ص ۲۵۶٫
3-روزنامه کیهان، ۳۱/۵/۱۳۷۹.
4-خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحات ۱۳۷ تا ۱۳۹.
5-روزنامه کیهان، ۳۱/۵/۱۳۷۹٫