دزد با حیایی که داماد صاحب خانه شد .
به گزارش اترک : لطیف یکی از افرادی بود که مورد اتهام بی موردی قرار گرفته بود و چندین وقتی فراری بود .
او برای گذران ندگی راه سرقت را در پیش گرفته بود و در این کار البته به نظر خود آدمهای پولدار را انتخاب کرده و بیشتر از نیازش نیز بر نمی داشت .
روزی از شبهایی که برای سرقت پا به خانه ای گذاشت ، نمی دانست که صاحب خانه سرهنگ نظام است و در خانه اسلحه نیز با خود دارد .
از قضا وقتی وارد خانه می شود ، متوجه می شود که در وسط خانه زن صاحب خانه در خواب است و قسمتی از بدن او نمایان شده است .
لطیف که حیاء خاصی در این خصوص دارد ، جلوی چشمان خود را با یک دستش می گیرد و با دست دیگرش پتویی را که کنار زن افتاده به روی او می اندازد .
تمام این صحنه ها در حالی اتفاق می افتد که سرهنگ که همسر این خانم است ، این اتفاقات را می بیند .
سرهنگ که ابتدا قصد زدن سارق را دارد ، با دیدن حیاء جناب سارق ، تیراندازی نکرده و مننتظر اقدامات بعدی سارق می شود . سارق با حیاء به درون آشپز خانه می رود و چون گرسنه اش شده مشغول خوردن می شود .
سرهنگ به سراغ سارق می رود و او را متوجه ی حضور خود می کند و علت سرقتهایش را می پرسد ؟
لطیف هم تمام ماجرا را برای سرهنگ تعریف می کند و سرهنگ نیز به خاطر حیاء لطیف قول می دهد کارهای او را درست کند .
کارهای پرونده ی او درست می شود و لطیف بی گناه معرفی می گردد.
سرهنگ نیز به خاطر حیاء لطیف دخترش را به عقد لطیف در می آورد .
این نتیجه ی حیاء است .
داستان واقعی است و نامها مستعار . لطیف ساکن یکی از شهرهای غرب کشور می باشد .
برگزفته از خاطرات صید مراد مرادیانی