دکتر،ورم گلومو نگاه کرد و گفت تو سینوزیت داری!
به گزارش اترک به نقل از کلاله خبر :اینبار تریبون سایت کلاله خبر رابه یک شهروندکه از وضعیت روحی یک پزشک عمومی اعتراض داشت واگذار می کنیم و وی در مطلب ارسالی خود چنین می گوید:
شب قبل از سیزده بدربود و حال ناخوش من،کمی احساس گلو درد و سردرد داشتم ومثل گذشته با خودم گفتم خوب میشم وروز سیزده بدربا خانواده به دامان طبیعت رفتیم.
چند ساعتی از رفتن ما نگذشت که احساس تب شدید کردم و برای اینکه شادی خانواده را به تلخی تبدیل نکنم با ماشین به نزدیکترین مغازه اطراف جنگل رفتم و خوشبختانه این مغازه قرص کدئین داشت و یکی خوردم و مقداری از گرمای بدن کاسته شد.
خب جای شما خالی روز خوبی بود ولی شب که برگشتیم خانه، سرگیجه و تب و لرز شدید گرفتم و با 2 همراه تصمیم گرفتم به بیمارستان بروم،اما طبق معمول بیمارستان کلاله مملواز بیماران در صف انتظار بود و چون وضعیت خوبی نداشتم،تصمیم گرفتیم به پزشکان عمومی شهری مراجعه کنیم و کل شهر را گشتیم و فقط یک پزشک، آن شب برای ارائه خدمات پزشکی در مطب خود بود.
وارد مطب پزشک شدیم و سکوت شدیدی در این مطب حاک بود و با کمی کنجکاوی پزشک را درحال برنامه کودک نگاه کردن پیدا کردیم وی داشت چای نبات می خورد و برنامه کودک نگاه می کرد،روی صندلی نشستم و گفتم دکتر سلام!،اما وی متوجه نشد.بازم گفتم دکترسلام!،بازم وی متوجه نشد!!بالاخره با علامت دست و صدای بلندتر وی ازحضورمن در مطبش آگاه شد.
حالا جالب اینجاست که بعد از متوجه شدنش،برگشت بهم گفت مریض شدی که آمدی اینجا؟منم با کلی تعجب گفتم:حتما مریضم که آمدم پس فکر کردید برای مشاوره آمدم؟
ازم پرسید دردت چیه؟گفتم:سرگیجه و درد گلو و تب ولرز شدید.ورم گلومو نگاه کرد و گفت تو سینوزیت داری!از تعجب مخم جابجا شد،آخه من چند بار برای اینکه ببینم سینوزیت دارم یا نه به پزشکان مختلف مراجعه کرده بودم و جواب آنها منفی بود و این دکتر با دیدن گلوی من سینوزیت منو تشخیص داد درصورتی که از ناحیه پیشانی هیچ دردی را احساس نمی کردم.
فشار خونمو چک کرد و فشارم 10 بود ولی زمان سنجش فشارم وی دستگاه مورد نظر را انقدر باد کرد که جیوه موجود در دستگاه تاشماره 25 بالا رفت ورگ های دستم داشت از شدت فشار می ترکید!به دکتر گفتم: دکتر جان کافیه، درسته ظرفیت ما بالا است اما لازم نیست رگامو بترکونی!.
حالا بگذریم بعد ازمعاینه برای من داروهای مورد نیاز را لیست کرد و رفتیم از داروخانه تهیه کردیم و بایاینکه وضعیت روحی این پزشک نامناسب بود،مجبور بودم برای کاهش درد و رنجم ریسک کنم وتزریق آمپول هایم را به این دکتر واگذار کنم.باز هم وارد مطب شدیم و دکتر مورد نظر مشغول برنامه کودک نگاه کردن بود و بازهم با چند بار صدا کردن متوجه حضورم شد.
آمپول هارو به دکتر دادم واو مشغول شد،2 همراه من که وضعیت این دکتر را دیدند،بهم گفتند: اشهدتو بخون چون اگه از مریضی نمیری،این دکتر حتما خلاصت می کنه و با شوخی به من گفتند: حالا که رفتنی هستی شماره رمز کارت بانکی تو بده که خرج مراسم ختمتو داشته باشیم!
خلاصه با هزار ترسو لرز روی تخت دراز کشیدم و دکتر آمپول ها رو تزریق کرد ولی چشمتون روز بد نبینه بدجور درد داشت.
این مطلبو برای این سایت ارسال کردم که به مسئولین ذیربط یادآورشوم که برخی پزشکان وجود دارند که خود نیاز پزشک دارند و شما باید برخی مواقع صحت سلامت برخی از پزشکان را چک کنید تا بیماران با هزار ترس و لرز به این پزشکان مراجعه نکنند و یک درخواست دیگر من این است که تعداد متخصصان و پزشکان کشیک بیمارستان را افزایش دهید تا در روزهای تعطیل بیمارانی مثل من سرگردان خیابان های خاموش کلاله نشود.
توضیح اترک : عکس انتخابی ، عکسی برگرفته از اینترنت می باشد.