مسکین قلیچ :کملیک ایله کمال بار یعنی :کمال خود کم بینی است.
به گزارش اترک :ملا قلیچ متخلص به «مسکین قلیچ» در سال 1268 ه.ق در قارری قلعه –ترکمنستان- در خانوادهای بی بضاعت ولی متدین بدنیا آمد. او برادری بزرگتر از خود نیز داشته است. اما دربارة او چندان معلوماتی به ما نرسیده است.
ملا قلیچ از طایفه (گوکلان، تیرة آتا) بوده و سواد اولیه را از مکتب خانة زادگاه خود فرا گرفته است.
پدرش او را برای ادامه تحصیل به مدرسة«بخارای شریف» میفرستد. ملا قلیچ در زمان تحصیل از داشتن نعمت پدر و مادر محروم می شود. درآن زمان شاعر بیش از هیجده سال سن داشته است.زیرا در شرح حال وی آورده اند:
«وقتی مسکین قلیچ در هیجده سالگی تحصیل میکرد،پدر و مادر او ساکن قارری قلعه بودند.»
او قبل از اینکه به میان «گوکلان»های ایران بیاید،در روستای«نوربردی خانِ تکه»با نام«ساری بخشی» به همراهی«سید علی»به نوازندگی و خوانندگی میپردازد. اما خود شاعر در آثارش به این اشاره نکرده است.مسکین قلیچ با اسبی که نوربردی خان به او میدهد به نزد گوکلانهای ایران میآید. اما برادرش در«قارری قلعه» ماندگار میشود.
مسکین قلیچ بعد از اینکه میان گوکلانهای ایران میآید.شخصی به نام«نوریاغدی قرهداشلی»در«پیشکمر»(بایندر سابق) از توابع شهرستان کلاله او را به عنوان پسر خوانده خود میپذیرد.
شاعر در همان منطقه در سن سی و دو سالگی با زنی به نام عایشه(متوفای 1348ه.ق) ازدواج میکند. او از عایشه صاحب دو دختر به نامهای«اراز بیبی»و«آق بیکه»و یک پسر به نام«حاجی حسن»ملاقلیچ را به عنوان پیش امام مسجد (امام جماعت) به آن روستا میبرد. ملاقلیچ در آنجا مکتب خانهای دایر میکند و به تعلیم قرآن و احکام میپردازد.
مسکین قلیچ تا پایان عمر در روستای«حاجی حسن» میماند. او سرانجام به سال 1327ه.ق در سن پنجاه و هشت سالگی همانجا فوت میکند. و در قبرستانی بنام«کاظم خوجه»در جنوب روستای حاجی حسن در دامنة کوهی بنا به وصیت خود شاعر حتی محل آن را نیز تعیین کرده بود،به دست«غایبقلی»معروف به «قاقا ملا»به خاک سپرده میشود.
امروزه روستایی بنام«کاظم خوجه» در اطراف مراز مسکین قلیچ به وجود آمده است که اهالی آن را مردانی از ترکمن و برادران سیستانی تشکیل میدهند. باری زیارت آرامگاه کاظم خوجه و مسکین قلیچ زائرانی از دور و نزدیک به آنجا میآیند. اما با تأسف باید ازعان کرد که تاکنون هیچگونه توجهی به آرامگاه آن بزرگان که در شأن ایشان باشند انجام نگرفته است. جا دارد مسئولین محترم در مرمت قبورایشان وراههای ارتباطی زائران اقدامات مقتضی به عمل آورند.لازم به یادآوری است که فاصله کاظم خوجه تا کلاله تقریباً بیست کیلومتر است.
خصوصیات اخلاقی و ادبی شاعر:
مسکین قلیچ،مردی صادق و امین،متواضع و خود کم بین و صوفی مسلک بوده است و به همین خاطرنیز تخلص ادبی خود را «مسکین» برگزیده است. شاعر و عارف گمنام معتقد بود که کمال آدمی در تقوا و شکسته نفسی است.چنانکه معروف است فرموده:«کملیک ایله کمال بار.» یعنی کمال خود کم بینی است.
او دارای هوش و حافظه قوی بود و قریحه شاعری و افری نیز داشته است. مسکین قلیچ شاعری معتقد و متدین بود و اشعارش بهترین گواه آن است. شاعر نسبت به مسائل جامعه بی تفاوت نبوده،بلکه به عنوان یک مسلمان معتقد و متقی به نقد و انتقاد از مفاسد و بی عدالتیهای اجتماعی،اقتصادی و سیاسی پرداخته است. او با سرودن شعری درباره حادثه غمانگیز«گوک تپه» شهری در ترکمنستان ضمن افشای جنایات روسها،آن را جاودانه ساخته است والحق به وظیفه خطیر شاعری خود جامة عمل پوشانده است.
از مسکین قلیچ یک دیوان شعر به یادگار مانده است که تقریبا 102 عنوان شعر در آن آمده است.این دیوان به اهتمام «حاج مراد دردی قاضی» به سال 1347 چاپ و نشر شده است.موضاعات اشعار او را اغلب مضامین دینی،اجتماعی،و عرفانی تشکیل میدهد. کلام او بیشتر به اشعار مخدومقلی فراغی میماند و میتوان گفت از پیروان و متأثرین سبک کلام گهر بار مخدومقلی است. روحش شاد باد.
بازماندگان مسکین قلیچ: عایشه همسر شاعر در سال 1348ه.ش درگذشت است. رازبی بی(دختر شاعر) بعد از فوت پدر با پسر عموی خود ، تقی ، ساکن قارری قلعه ، به ترکمنستان میرود. چنانکه از نامه
«خوجه لی ملا » به آکادمیک ساموئیلویچ بر میآید، بعد از فوت مسکین قلیچ ،برادرش بازماندگان او را
(لا اقل یکی از دخترانش را) همراه خود به ترکمنستان برده است.
اما آق بیکه دیگر دختر شاعر در ایران با مردی بنام «تاجی کر» ازدواج میکند.اغلب اطلاعاتی که محققین از زندگی مسکین قلیچ ثبت کردهاند از زبان همین دختر و داماد شاعر بوده است.
آقبیکه در سال 1363ه.ش چشم از جهان فرو بسته است. از او فقط یک دختر بنام «گل بی بی» مانده است.
گل بیبیدر روستای «کسر پیشکمر» زندگی میکرده واز اونیزدو پسر بنامهای «الله قلی»و«جمعه قلی ممیپور»
به جای مانده اند. آنها اکنون در قید حیات هستند و در همان روستای«کسر پیشکمر» زندگی میکنند./برگرفته از وبلاگ : اتاق ترکمن