بحث برسر یک بیماری به نام بیماری سرطان محافظه کاری است که در برخی افراد مسئول جامعه مشاهده می شود.
به گزارش راه اترک، می گویند : آدمهای منتقد همیشه باید منتقد بمانند و خودشان مسئول نشوند وگرنه دچار بیماری سرطان محافظه کاری می شوند.
جعفر جعفری، محقق، نویسنده ، پژوهشگر و فعال رسانه ای در همین خصوص می نویسد:
افرادی وجود دارند تا در مقامی نیستند ودست شان به جایی بند نیست ، به طورمرتب نقد می کنند اما وقتی که به قدرتی رسیدند وبه اصطلاح صاحب یک صندلی مدیریتی شدند تبدیل می شوند به یک فرد تمام محافظه کار ،گویا آن آدم منتقد دلسوز دیروز نیست . طرزلباس وصحبت ولحنش به سرعتی باور ناکردنی عوض می شود . وضع موجود وسیستم اداری مریض وناکارآمد را که تا دیروز مورد انتقاد قرار می داد، امروز سعی می کند توجیه کند، دیگر نمی تواند انتقاد کند . چون می داند « سری که درد ندارد پارچه بستن نمی خواهد .» اصلا این کارها چه ربطی به اودارد ؟! حضرت امام علی (ع) را بنگرید .تا وقتی که قدرت در دست ندارد به خاطر وحدت از حق خودش نیز می گذرد .موقعی که به خلافت می رسد انقلاب اداری را شروع می کند ، جنگ جمل حاصل همین عدم محافظه کاری وملاحظه کاری مولای رادمردان (ع) است.اصلا شهادتش هم به این سبب ونیزاجرای عدالت بود .او به دوست وآشنا پست ومقام نمی دهد .و آن گاه ما فقط نامش وقسم خوردن به نامش رافراگرفته ایم نه رسم ومرامش.
پس یک نکته بیشتر نمایان می شود .آن آقایی که تا دیروز انتقاد می کرد به خاطر پست بود وبه خاطر اینکه صندلی خود را از دست رفته می دید ولی امروز صندلی اش را به اوداده اند چون زیادی گیر می داد .پس حق السکوتش را به او می دهند .اما،چه کسی خالص ترین انتقاد را می کند؟آنکه چیزی برای از دست دادن ندارد،کسی که با آرمان هایش زنده است وکسی که در آیینه دیگران را نیز می بیند. او انتقاد می کند ، کتک می خورد ، درکشمکش ها مورد حمله قرار می گیرد ، خانه اش را به آتش می کشند وحتی مسئله به قتل رسیدن برای او وجود دارد . اما دنبال حق است .حق خود وهم صنفان خود. اومصون از این سرطان است (محافظه کاری) ومی داند اگر این گونه نیز ادامه دهد وحتی به جایی ومقامی برسد نمی تواند به سر برد چون با خودش روراست است ، خودش را نمی تواند گول بزند . باید حقیقت را صادقانه بگوید ، سواد ولیاقت هم دارد . اما همه ی سختی هارا تحمل می کند اومی خواهد راحت بمیرد وبی دغدغه .دغدغه ی دانستن ونگفتن واین خصلت ، برازنده ی چه کسانی است؟
آدم هایی که هدف مقدسی دارندآنان با کمبود امکانات می سازند . از پست ومقام می گذرند ولی برای چه ؟ برای حقیقت . می مانند فقط برای حقیقت .دوستانشان آنها را به باد تمسخر می گیرند. آنها صاحب ملک واملاک ومقامند وآنها چه ؟ هنوز اندر خم یک کوچه اند. همسرش حتی فرزندانش ممکن است از او گله کنند که این همه زحمت که برای فرهنگ این مردم می کشی چه کسی قدر دان توست ؟ آنها کجا رفتند وکجاها را گرفتند وتو کجایی؟
ببینید این یعنی سرطان ،جامعه ای که این دیدگاه را داشته باشد ره به کجا می برد؟ ببینید عرصه برچه کسانی تنگ است وچه کسانی خوب کار می کننداما نمی خورند ؟ ببینید برای تغییر سیستم چه باید کرد ؟ این سرطانی است که هنوز دوایی برای آن پیدا نشده .نمی دانیم شاید دوای آن قرص دیانت است یا صداقت یا دلسوزی، ایمان ، عقیده ، شرف ، ایثارو....نمی دانم.
!!!*جعفر جعفری روزنامه نگاروکارشناس روابط عمومی