h.a.habibly

حاج آخوند حبیبلی گفت : آنها در راستای اطاعت از ولی فقیه خود به جبهه رفته و به مقام والاي شهادت رسیدند .

به گزارش اترک :حاج آخوند حبیبلی پدر دو شهید آق قلايي در خصوص پسر اولش " شهید عبدالرحمن حبیبلی " گفت : پسرم فردی متدین بود و نمازش هیچ گاه ترک نمی شد و زمان برگشت به جبهه در حدود سی هزار تومان از من پول می گرفت و از دلیل درخواست این مقدار پول چیزی به من نمی گفت ولی مادرش می گفت که این پول را برای کسانی که در جبهه هستند و توان مالی برای برگشت به خانه را ندارند و در آرزوی دیدار با خانواده هایشان هستند خرج می کند.

پدرش شهید افزود : پسرم دوست داشت برای دیگران کارهای خیر انجام دهد و برای کمک به هم نوع خود از هیچ تلاشی دریغ نمی کرد.

وی در خصوص نحوه شهادت عبدالرحمن به خبرنگار ما گفت : عبدالرحمن به نیروی هوایی و مخصوصا چتر بازی خیلی علاقه داشت و برای همین شش ماه دوره های چتر بازی و نیروهای هوایی را آموزش دید ، پس از این دوره به همراه 6 نفر دیگر به سومار ( یکی از شهرهای شهرستان قصر شیرین در استان کرمانشاه) اعزام شد و از آنجا برای عملیات به خاک عراق رفته و 33 روز در آنجا مستقر بودند و به خوبی ماموریت را به پایان رساندند و عصر روزی که برای برگشت به خانه با همرزمانش آماده می شد خمپاره ایی به کنار او اصابت کرد و مجروح شد و از آنجا با هلی کوپتر به تهران منتقل می شود ولی بر اثر جراحت زیاد در آنجا به شهادت می رسد.

حاج آخوند حبیبلی در مورد پسر دومش " شهيد اراز محمد حبیبلی " گفت : اراز محمد قاری و حافظ پنج جزء قرآن بود و صوت بسیار دلنشینی داشت و قرآن را به زیبایی تلاوت می کرد  وقتی که زمان اعزامش فرا رسید ، به او گفتم چون برادرت شهید شده است ، تو از خدمت سربازی معاف شده ایی، تو به دنبال حفظ قرآن باش تا یک قاری کامل قرآن شوی ، او در جواب به من گفت : من برادری کوچک تر دارم ، بگذار او معاف شود. اجازه بدهید تا به خدمت سربازی بروم. من تک تیرانداز بسیار ماهری هستم.
وی ادامه داد : پسرم به مادرش گفته بود که : " مگر خون برادر شهیدم از خون من رنگی تر است که او می تواند شهید شود و من نباید شهید بشوم . من هم می خواهم بروم به جایی که برادرم شهید شد اگر شهید شدم که خیلی خوب است و اگر به این درجه نائل نشدم ، وظیفه ام رو انجام داده ام" .

وی افزود : من نامه ای از بنیاد شهید گرفتم تا پسرم در شهر خودمات خدمت سربازی را بگذراند ، ولی بعد ها متوجه شدم که او نامه را مخصوصا در پرونده خود نگذاشته است تا به جبهه برود سرانجام به مهاباد اعزام شد ، در آنجا نیز به عنوان تک تیرانداز نمونه از او تقدیر و تشکر شد.

حبیبلی در خصوص نحوه شهادت ارازمحمد اینگونه گفت : در یکی از روزها ارازمحمد به جای یکی از دوستانش  قبول کرد که به مدت 2 ساعت پست نگهبانی بدهد. در حین انجام نگهبانی متوجه شد که گروهک کمله(سازمانی چپگرا در کردستان ایران) در حال مین گذاری منطقه است و پس از درگیری با آنها یک نفر موتورسوار به سمت او تیراندازی کرده که پسرم در آنجا به شهادت رسید.
پدر این دو شهید در جواب سوال خبر نگار ما در خصوص  وقتی که خبر شهادت  فرزندانش را شنید چه کرد ،  گفت : خیلی ناراحت شدم اما روز به روز حالم بهتر می شد. از یه طرف خداقوت مردم و از طرف دیگر موهبتی بزرگ که پسرانم با شهادت خودشان نصیب من کرده بودند ، باعث آرامشم می شد . پسرانم برای حفاظت از دین اسلام ، خاک و ناموس شان رفتند و همانطور که در قرآن هم آمده است : و اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم ، آنها هم در راستای اطاعت از ولی فقیه خود رفته و به مقام والاي شهادت رسیدند .

وی در ادامه با اشاره به خوابی که در خصوص فرزندانش دیده بود افزود : که در آن من را به داخل یک غار خیلی بزرگ و سیاه می برند با خود گفتم که من چه گناهی را مرتکب شده ام که جزای من اینگونه می باشد، ناگهان صدایی به گوشم رسید که وقتی انقلاب صورت گرفت ، تو به انقلاب شک کردی. من هم کلمه شهادت رو بر زبانم جاری کردم. در این لحظه پرنده هایی شبیه کبوتر از جنس نور به دو طرفم آمدند و من را  به طرف بالا و داخل باغی بردند که در آنجا پسران شهیدم را دیدم که به من گفتند:شما اعتقادتان را کامل کنید ما از اینجا مواظب تان هستیم و بابت تاریکی ها ترس به خودتان راه ندهید"

پدر شهیدان حبیبلی با اشاره به تشییع  شهدای گمنام شهر آق قلا اذعان داشت : وقتی این شهدا را دیدم حالم دگرگون شد و حس کردم که گویی پسران خودم را آوردند و نتوانستم جلوی بغض خود را بگیرم.

وی در پایان گفت خاطر نشان کرد : جوانان ما در یک خانواده مسلمان به دنیا آمده اند، نمازشان را بخوانند روزه شان را بگیرند و به پدر و مادر خود احترام بگذارند و مطیع و فرمانبردار رهبر باشند./گلستان ما