tagalob1

ماجرای واقعی دختری که تقلب را ترک می کند.

به گزارش اترک به نقل از وبلاگ بانک تجربه ها، در یک دوره ای فکر کنم دوم دبیرستان مهارت عجیبی در تقلب کردن، پیدا کرده بودم. با اینکه خیلی به این کار احتیاج نداشتم و بدون آن هم شاگرد اول بودم اما شدیدا برایم جاذبه داشت هم هیجانش ، هم کیف از این همه توانایی ام در این کار خطرناک و هم اثبات خنگی ناظران بداخلاق و از دماغ فیل افتاده امتحان

این که چی شد آدمی مثل من اهل تقلب شد خودش ماجرای جدایی داره من حتی می دانستم کار درستی نیست اما با توجیه هایی برای خودم حلش می کردم و آن را درست جلوه می دادم مثلا اینکه:به هیچ وجه از روی کسی نگاه نمی کنم فقط کتاب و جزوه ی خودم، یا برای امتحانات سرنوشت ساز مثل میان ترم، پایان ترم یا کنکور که تقلب نمی کنم فقط امتحاناتی که نمره اش هیچ جا موثر نیست پس حقی از هیچ کس ضایع نمیشه که کار من بد باشه

این ماجرا طول کشید تا دوران دانشگاه

حالا قبح این مسئله تا حد زیادی برایم ریخته شده بود گاهی از بقیه کمک می گرفتم گاهی تو امتحانات مهم هم... یعنی راستش تو هر امتحانی که فرصتش پیش می آمد...

درسم بد شده بود و نمی دانستم چرا؟ من که همیشه شاگرد ممتاز بودم حالا جزء شاگردان متوسط شده بودم حتی با تقلب نمره هایم خیلی خوب نمی شد برای اولین بار کارنامه ام رو به هیچ کس توی خانه نشان ندادم؛ آبروم می رفت

ترم دوم یک امتحان خیلی مهم چهار واحدی داشتیم قبل از شروع امتحان متوجه شدم در آن کلاس هیچ کدام از هم کلاسی هایم نیستند و همه غریبه اند! ای بابا! تا اینکه یکی از بچه ها که با هم خوب بودیم از در کلاس وارد شد و جایش هم به شکلی بود که من روی برگه اش می توانستم احاطه داشته باشم

بهش گفتم فاطمه هوای ما رو داشته باش نمی خواد تو کاری بکنه فقط تکیه بده برگه تو هم بیار این ور تر

دوستم با چشم های گرد برگشت و گفت: منظورت تقلبه؟! نه! من تقلب نمی کنم! حرامه!

دختر خوبی بود همیشه تو نماز جماعت می دیدمش ! او هم مرا می دید حتما برای همین چشم هایش گرد شده بود، حرامه؟!

از ذهنم بیرونش کردم نامرد! امتحان داشت شروع می شد و من متوجه شدم که امکان تقلب رو در این کلاس و این امتحان نخواهم داشت؛ همه غریبه بودند، اینم از این آشنامون! خودم هم که هیچی همراهم نبود !

برگه های امتحانی رو که پخش کردند من ناامید از همه جا مجبور شدم برخلاف این مدت اخیر به جای اینکه تمام حواسم به چطور و از کجا تقلب کردن باشه روی ذهن خودم متمرکز بشم کاری که مدتها بود فراموش کرده بودم عجیب بود خوشم آمده بود روی سوالها فکر می کردم از پیدا کردن جواب هیجان زده می شدم و...

امتحانم عالی نشد خوب نخونده بودم اما از آنچه فکرش را می کردم بهتر شد

دو امتحان مهم بعدی ام رو خیلی بد دادم خیلی اونقدر که ترسیدم بیفتم

من و افتادن؟ اگه هر دو تا رو بیفتم نکنه مشروط بشم؟ بعد از این همه شاگرد اول بودن؟ نه! خدایا نه! آبروی منو نبر! من که همیشه معدلم تو خانواده و فامیل باعث افتخار بود حالا مشروط بشم؟ بازم باید کارنامه ام رو قایم کنم؟ چرا اینطوری شده

همون موقع ها یادم اومد که فاطمه گفته بود حرامه! بعد یادم افتاد که اون امتحان که تقلب نکردم چقدر حس خوبی داشتم مثل قبلتر ها اون موقع ها که تقلب نمی کردم که خودم فکر می کردم و...

چی شد که اینطوری شد؟ من آدم لاابالی ای نبودم که این چیزا برام مهم نباشه، چی شد که سر امتحانهای مهم هم تقلب می گرفتم  تقلب می رسوندم و... فاطمه گفت حرامه!؟ راست می گفت چطور یادم رفت ممکنه با این مدرک سرکار برم یا ارشد بخونم و اگر معدلم به خاطر تقلب بالاتر از دیگری باشه و به این دلیل من انتخاب بشم حق اونو ضایع کردم و اگر حقوق یا امتیازی از این بابت بگیرم ضامنم! تو خونه ما حلال و حرام معنی داره مگه نه اینکه بزرگترین افتخار من اینکه که تا به حال یک ذره مال حروم وارد زندگیمون نشده. حتی اگر هیچ وقت از این مدرک هیچ استفاده ای نکنم خود این کار ظالمانه ست، پسته،  چطوری قبح این گناه برام ریخته شد چطوری...

همونجا با خدا قرار گذاشتم که دیگه هیچ وقت و به هیچ وجه تقلب نکنم

خدا آبرومو خرید نمره هام از اونچه می ترسیدم بهتر شد من سر قولم موندم دیگه تو مسخره ترین و الکی ترین و فرمالیته ترین آزمون ها - حتی جایی که همه تقلب می کردند -هم تقلب نکردم

حالا دیگه چون از اول می دونستم امکان نداره به خودم اجازه تقلب بدم سر کلاس ها کامل گوش می کردم ، خوب نکته برداری می کردم، موقع ها امتحان با دقت درس می خوندم، نمیذاشتم هیچ ابهامی برام باقی بمونه، جزوه هام همه کامل بود، سر جلسه هیچ اضطرابی نداشتم می دونستم فقط خودم هستم و خدا همین. خیلی زود نه، اما بالاخره اون دوره ی طلایی دوباره برام تکرار شد الان سالهاست که یادم نمیاد تو هیچ دوره ی آموزشی شرکت کرده باشم  و آزمونی برگزار شده باشه و من جزء نفرات برترش نبوده باشم. حتی دوره هایی که اکثریت تقلب می کردند و من نه، هیچ کدام از افرادی که اهل تقلب بودند نتیجه ای بالاتر از من نمی گرفتند.بسیاری از نکات مهم اون دوره ها کامل تو ذهنم مونده و همیشه کمکم می کنه در حالیکه اون درس هایی که در امتحاناتش تقلب می کردم تقریبا از ذهنم رفته

الان وقتی میبینم افرادی تقلب می کنند نمی دونم چطور باید بهشون بگم که چه کلاه بزرگی دارن سر خودشون می ذارن که چقدر تقلب کار پستیه، که چقدر روح رو آلوده می کنه، آدم رو پست می کنه، که معمولا نتیجه ی دلخواه به دست نمیاد اگر هم بیاد اون نتیجه حق ما نیست، حق دیگران که ذوقی نداره وبال گردن آدمه  و قطعا یک جایی تو زندگیمون خودشو نشون میده.

خیلی دلم می خواد برم به همشون بگم وقتی اینقدر می نالیم از بی برکتی اموالمون، از گرفتاری های ریز و درشتمون، از عقب ماندگی های علمی و معنوی خودمون و جامعه مون ، خب یک کم دلیلش رو تو خودمون جستجو کنیم. چه میشه کرد که ما در دیدن عیوب دیگران حرفه ای شدیم و عیبهای خودمون رو توجیه می کنیم و اصلا متوجهشون نیستیم

ما همیشه تو روضه ها می شنویم و هر سال برامون تکرار میشه که امام حسین علیه السلام به سپاه یزیدیان می فرمود موعظه های من در شما اثر نمی کنه چون شکم های شما از حرام انباشته شده، همون افرادی که این استعداد رو پیدا کردند که امامشون رو بکشند، طفل ششماهه امامشون رو بکشند و تمام جنایاتی که باورمون نمیشه یک انسان بتونه انجامش بده به پست ترین شکل انجام دادند. ما اینا رو می دونیم اما نوبت خودمون که می رسه حواسمون نیست چه چیزی رو به چه چیزی می فروشیم؟ پاکی و صفای روح و انسانیتمونو ذره ذره با چی معامله می کنیم؟ به کدوم نمره؟ به کدوم امتیاز؟ به کدوم تشویقی؟ به چقدر هدیه؟ به چقدر پول؟


گاهی با خودم فکر می کنم من فقط از یک گناه پست چشم پوشی کردم اینقدر زندگیم عالی شد اینقدر برکت برام داشت چرا به همه ی دستورات دین درست عمل نکنم چرا خلیفة الهی  که به خاطرش آفریده شدم نشوم مگر پست بودن چه جاذبه ای داره؟

خدایا می دونم برای همه ی بی برکتی های زندگیم خودم مقصرم خودت کمکم کن تا عیبهای دیگری که قبحشون برام ریخته شده رو در خودم کشف کنم و دستمو بگیر تا ازشون نجات پیدا کنم

* نمی خوام به توهم توطئه داشتن متهم بشم اما اجازه بدید این نگرانی رو مطرح کنم که وقتی اثرات آشکار تقلب رو در رشد علمی و معنوی آدم ها و به تبع آن جامعه می بینم واقعا شک می کنم که رواج این پدیده ی زشت و ظالمانه و قبح زدایی از آن تو مراکز آموزشی و گاه مذهبی واقعا الکی و بدون برنامه اتفاق افتاده باشه!  یعنی فقط کار شیطان درونه و وسوسه ای از بیرون به اون دامن نمی زنه!؟ فتامل