طلاق

رشد طلاق در سال‌های اخیر به افزایش تعداد فرزندان طلاق انجامیده است. فرزندانی که مسائل و مشکلاتشان از دید بسیاری پنهان مانده است.

 به گزارش راه اترک به نقل از فارس، (قسمت دوم و پایانی) رشد طلاق در سال‌های اخیر به افزایش تعداد فرزندان طلاق انجامیده است. فرزندانی که مسائل و مشکلاتشان از دید بسیاری پنهان مانده است.

حدود 40 درصد مقالات منتشر شده در منابع الکترونیکی در حوزه فرزندان طلاق، یا فاقد مرور منابع و پیشینه پژوهشی خود هستند و یا به صورت بسیار جزئی از آنها بهره برده اند. 60 درصد آن ها به میزان کافی به مرور پژوهش‌های پیش از خود پرداخته اند. در مرور منابع نظری بر نظریه های سطح خرد تاکید بیشتری شده است، تنها 7 درصد از نظریه های به کارگرفته شده در آن ها به نظریه های سطح کلان مربوط است. 30 درصد مقالات یا فاقد مرور منابع نظری هستند و یا به صورت خیلی محدود، یعنی در حد اشاره به نظر 1 یا 2 تن از نظریه پردازان حوزه مربوطه، از نظریه استفاده کرده اند. 10 درصد مقالات به صورت انباشتی دارای نقص نظری هستند به طوری که فاقد هرگونه نظریه یا پیشینه نظری هستند.

غالب نظریه های به کارگرفته شده در مقالات، رویکرد روان‌شناسانه داشته و بر آسیب‌های روانی ناشی از جدایی تاکید داشته اند، این درحالی است که تنها 15 درصد آن‌ها به آسیب‌های اجتماعی که فرزندان طلاق را تهدید می‌کنند، پرداخته اند. این مقالات بر افزایش کودک آزاری و بزه‌کاری در فرزندان طلاق تاکید داشته اند. البته می‌توان بی‌توجهی به حوزه آسیب‌های اجتماعی فرزندان طلاق را به حیطه تخصصی محققین منسوب کرد، که قریب به 80 درصد آنها متخصصین حوزه روان شناسی و مشاوره بوده اند و مابقی مربوط به رشته های علوم پزشکی و حقوق. کمرنگ بودن حضور پژوهشگران حوزه علوم اجتماعی در مباحث فرزندان طلاق قابل توجه است. 

با توجه به پراکندگی زیاد نظریه ها، در اینجا با اشاراتی به مهم‌ترین نظریه پردازان که در اغلب مقالات به صورت مشترک مورد توجه قرار گرفته اند، اکتفا می کنیم، از آن جمله می‌توان به آماتو و هترینگتون اشاره کرد که مقالات و پژوهش‌های زیادی در حوزه فرزندان طلاق انجام داده اند و همچنین استفاده از رویکرد خانواده درمانی در تعدادی از مقالات ملاحظه می شود.

7. متغیرهای تحقیق

7.1- متغیر مستقل

در تمامی مقالات بررسی شده، متغیرهای مستقل به صورت جدول زیر در نظر گرفته شده اند.

جدول 6. متغیرهای مستقل در مطالعات بررسی شده و میزان توجه به آنها در کل مقالات
ردیف متغیر مستقل درصد
1 طلاق والدین 65
2 نوع حضانت (مادر یا پدر) 15
3 آموزش (خود متمایز سازی/ مهارت های زندگی، برنامه مدخله‌ای مربوط به کودکان طلاق) 25
4 جنسیت 10
5 وضعیت اقتصادی- اجتماعی 10
6 سایر (سلامت روان والدین / شیوه های مقابله با استرس) 10

 در  65 درصد مقالات به بررسی و یا مقایسه وضعیت فرزندان طلاق با سایر گروه‌ها پرداخته شده است. به عبارتی طلاق والدین، متغیر اصلی و تاثیرگذار در نظر گرفته شده است. در 25 درصد مقالات به بررسی تاثیر یک برنامه مداخله ای پرداخته شده است که این برنامه ها به مثابه متغیّر مستقل در نظر گرفته  شده  است. سایر متغیرهایی که تاثیر آن‌ها بر وضعیت فرزندان طلاق به ویژه بر سلامت روان ایشان و زیر مقیاسه‌ای آن، سنجیده شده  است؛ عبارت اند از: جنسیت، وضعیت اقتصادی- اجتماعی، سلامت روان والدین و شیوی مقابله با استرس، نوع حضانت (که هر یک در 10درصد مقالات مورد توجه قرار گرفته اند). با توجه به اهمیت برنامه های مداخله ای برای بهبود وضعیت فرزندان طلاق در ادامه به اختصار به شرحی از آنها می‌پردازیم.

 برنامه های مداخله‌ای

همانطور که پیش از این اشاره شده 25 درصد از مقالات بررسی شده با استناد به پژوهش‌های انجام گرفته قبلی، وضعیت فرزندان طلاق را به گونه ای تشخیص داده اند که نیاز به مداخلاتی دارد. این پژوهشگران در پی یافتن راهی برای بهبود وضعیت ایشان بوده و بر این اساس، به بررسی اثر بخشی چند برنامه مداخله‌ای، پرداختند. در مجموع دراین پژوهش‌ها 4 نوع برنامه مداخله ای صورت گرفته است، که عبارت‌اند از: "خود متمایزسازی" (تفکیک خویشتن)، "شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی"، "مهارت‌های زندگی"، "برنامه مداخله ای مربوط به کودکان طلاق".

شایان ذکر است که 80 درصد این گروه از مقالات توجه خود را بر وضعیت سلامت روانی و شاخص‌های آن از جمله افسردگی، اضطراب، عزت نفس پایین متمرکز کرده اند و 20 درصد آن‌ها به موضوع سازگاری فرزندان با طلاق والدینشان پرداخته اند.

 7.2- متغیر وابسته (مشکلاتی که مورد توجه قرار گرفته اند)

در 35 درصد از مقالات موضوع سلامت روان به طور عام (یا سلامت عمومی)، به علاوه‌ی زیر مقیاس‌های آن بررسی شده است. که از این بین تنها 5 درصد (از 35 درصد) آنها به بررسی اثر یک برنامه مداخله‌ای، بر بهبود سلامت روانِ کل در فرزندان طلاق پرداخته اند و مابقی به سنجش میزان و مقایسه سلامت روان در بین گروه‌های مختلف اعم از کودکان عادی، طلاق و یتیم؛ فرزندان دختر خانواده های طلاق و پسر خانواده های طلاق؛ فرزندان طلاق تحت حضانت مادر و تحت حضانت پدر، پرداخته اند.

 به عبارتی این مقالات در تلاش بوده اند تاثیر طلاق، نوع حضانت بر فرزندان طلاق و تاثیر نحوه فقدان مادر یا پدر (طلاق / فوت والدین) را بررسی کنند. البته زیر مقیاس های سلامت روان از جمله افسردگی، اضطراب، عدم اعتماد به نفس و... نیز، در پژوهش‌ها مورد توجه قرار گرفته اند که جزئیات آن در جدول شماره (7) قابل مشاهده است. در این جدول متغیّرهای اصلی تحقیق (در تحقیقات علّی- مقایسه ای و همبستگی، متغیر وابسته و در تحقیقات توصیفی متغیّر اصلی) که در واقع مشکلات و مسائل موجود در بین فرزندان طلاق بوده است، آورده شده است.

جدول 7. لیست متغیرهای اصلی پژوهش در مطالعات مورد بررسی و توزیع آن
ردیف متغیر مورد بررسی درصد توجه مقالات به هر متغیر*
1 سلامت روان ( کل) 35
2 افسردگی 30
3 اضطراب 45
4 بیخوابی 20
5 اختلال در کارکرد اجتماعی 30
6 علایم جسمانی 30
7 بیش فعالی 5
8 سازگاری (با طلاق، خانوادگی، اجتماعی، فردی و...) 25
9 عزت نفس 10
10 پرخاشگری و اختلال سلوک 10
11 تاب آوری 5
12 وضعیت عاطفی (خلق) 5
13 شیوه ی مقابله با استرس (شناختی، هیجانی، انفصالی، اجتنابی) 5
14 عملکرد تحصیلی 10
15 کودک آزاری 5
16 وضعیت اقتصادی – اجتماعی 5
17 اضطراب فوبیک، افکار پارانوئید، روان پریشی، وسواس و اجبار 5
18 مشکلات روابط بین فردی 10
19 بیماری های جسمی 5

* با توجه به اینکه برخی مقالات به طور همزمان به بررسی چند متغیّر پرداخته اند، بنابراین مجموع درصد ها بیش از صد می شود. این نحوه از بیان، به منظور ارائه دقیق تر میزان توجه به شاخص ها، در مقالات پژوهشیِ بررسی شده، صورت گرفته است.

 از میان مقالاتی که به موضوع سازگاری پرداخته اند (25 درصد مقالات) 10 درصد از آن‌ها به چگونگی کنار آمدن کودکان با طلاق والدینشان پرداخته اند (اخوان و سیف، 1378؛ عبدی و همکاران، 1392) و 15 درصد آنها به موضوع سازگاری کودک با دنیای اطرافش از جمله خانواده، مدرسه، همسالان پرداخته اند.

 8. نتایج مقالات مورد بررسی

الف) نتایج تحقیقاتی که بر وضعیت فرزندان طلاق متمرکز بوده اند

نتایج تحقیقاتی که بر وضعیت فرزندان طلاق متمرکز بوده اند به شرح زیر است:

جدول 8. نتایج پژوهش‌های با محوریت وضعیت فرزندان طلاق
ردیف تحلیل مشکلات فرزندان طلاق تایید شده در پژوهش‌ها فراوانی درصد
1 تاثیر مخرّب طلاق بر سلامت روان و زیر شاخصهای آن 28 34.1
2 تاثیر طلاق بر افزایش پرخاشگری و عدم تاب آوری 6 7.3
3

تاثیر مخرّب طلاق بر سازگاری فرزندان

(در مدرسه، اجتماع، خانواده، دوستان و...)
14 17.2
4 تاثیر نامطلوب طلاق بر وضعیت تحصیلی 2 2.5
5 به کارگیری شیوههای مقابله با استرس متفاوت در بین فرزندان طلاق 4 4.8
6 افزایش تجربه ی کودک آزاری در فرزندان طلاق 3 3.6
7

تفاوت تاثیر طلاق بر دختران و پسران:

اضطراب در دختران طلاق بیشتر از پسران طلاق

پرخاشگری در پسران طلاق بیشتر از دختران طلاق
2 2.5
8 تفاوت سلامت روان در فرزندان طلاق و یتیم: در مجموع در فرزندان طلاق پایین‌تر 7 8.5
9 تاثیر حضانت بر برخی شاخص‌های سلامت روان: کارکرد اجتماعی، بی خوابی و اضطراب، نشانه های جسمانی و روان تنی؛ سازگاری و... 8 9.7
10

عدم تاثیر حضانت بر برخی شاخص‌های

(افسردگی و پرخاشگری)
4 4.9
11 رابطه سلامت روان با شاخص‌های جمعیت شناختی 4 4.9
کل 82 100

در مجموع نتایج، نشان‌دهنده‌ی وضعیت نامناسب فرزندان طلاق در شاخص‌های سلامت روان و زیر مقیاس‌های آن (نشانه‌های روان تنی، اضطراب و بی‌خوابی، ناکارآمدی اجتماعی، افسردگی)، همچنین سازگاری با افراد و  محیط اطراف، عزت نفس و... می‌باشد (یونسی و همکاران، 1389؛ حیدر نیا و همکاران، 1384؛ حسینیان، 1382؛ شریفی درآمدی، 1389؛ شهنی و دیگران، 1390؛ رئیسی و همکاران، 1391؛  قمری و فکوری، 1389). نتایج نشان می‌دهد وضعیت سلامت روان فرزندان طلاق از فرزندان یتیم نیز نامطلوب‌تر است (شریفی، 1389) و این کودکان فشارهای روانی بیشتری متحمل می‌شوند.

هم‌چنین از دیگر نتایج این پژوهش‌ها می‌توان به نقش حضانت فرزندان بر سلامت آنها اشاره کرد، گرچه نوع حضانت بر برخی شاخص‌ها تاثیر قابل توجهی را نشان داده اند اما عمده شاخص‌های سلامت در فرزندان، تحت تاثیر نوع حضانت والدین قرار می‌گیرد. به طوری که برخی شاخص‌های سلامت روان از جمله کارکرد اجتماعی، اضطراب و بی‌خوابی، نشانه های جسمانی ناسلامتی روانی در فرزندانی که با مادر زندگی می کنند،کمتر است (حیدرنیا و همکاران، 1384؛ حسینیان ،1382).

 هم‌چنین سازگاری دختران و پسرانی که تحت حضانت مادر هستند بیشتر است (حبیبی و ساجدی، 1385). در مقابل نیز برخی تحقیقات هستند که بیانگر عدم تاثیر حضانت بر برخی شاخص‌ها از جمله افسردگی (حیدرنیا و همکاران، 1384) و پرخاشگری (حبیبی و ساجدی، 1385) می‌باشند.

این کودکان در مواجهه با مسائل استرس زا بیشتر از شیوه مقابله ای هیجانی و اجتنابی استفاده می کنند و این درحالی است که بر اساس تحقیقات این شیوه مقابله ای با ناسلامتی روانی رابطه مستقیم دارد، در حالی که شیوه مقابله ای شناختی و انفصالی، رابطه مستقیم با سلامت روانی دارد (قمری و فکوری، 1389).

فرزندان خانواده های طلاق در زمینه های جسمی، شخصیتی- عاطفی، خانوادگی، تحصیلی و اقتصادی شرایط نامناسب تری را تجربه می کنند. این فرزندان به لحاظ جسمی معمولاً از بیماری‌های مختلفی رنج می‌برند؛ جدایی والدین بر ویژگیهای عاطفی- شخصیتی آن‌ها چنان اثر می‌گذارد که از سویی منجر به افزایش اضطراب، گوشه‌گیری، پرخاشگری، بهانه جویی، انتقام جویی، بی‌رحمی، غمگین بودن، زود رنج بودن، نزاع و درگیری، اختلال در خواب (بدخوابی و کابوس، بی خوابی)، ناخن جویدن، بیزاری از زندگی، فرار از منزل، شک و دو دلی، تمایل به ازدواج زود هنگام، و احساس بیماری، می‌شود.

 و از سوی دیگر منجر به کاهش اعتماد به نفس، کنجکاوی و شاد و سرزنده بودن می‌شود (درویزه، 1371).سازگاری این فرزندان (نوجوان) با خانواده به ویژه اعضای ناتنی کاهش می یابد. به طوری که این افراد در مقایسه با فرزندان خانواده‌های عادی مشکلات خود را کم‌تر با اعضای خانواده به ویژه پدر مطرح می کنند و بیشتر با اعضای ناتنی و فامیل در میان می گذارند. آن‌ها خواسته ها و آرزوهای خویش را، حتی با اعضای تنی کمتر در میان می گذارند و البته این موضوع در مواجهه والد ناتنی پررنگ‌تر می‌باشد (درویزه، 1371).

کودکان خانواده طلاق از طریق ترسیم شخصیت‌ها نشان دادند که آن‌ها نسبت به کودکان خانواده عادی، والدین خود را کمتر به عنوان مهربان‌ترین فرد و اولین شخصیت در زندگی در نظر می‌گیرند بلکه آن‌ها اغلب والدینشان را آخرین و نامهربان ترین شخصیت در نظر می‌گیرند (ایروانی همکاران، 1386).

نوجوانان خانواده های طلاق در مقایسه با نوجوانان خانواده های عادی بیشتر با مشکلات تحصیلی مواجهه اند از جمله: کاهش معدّل، تمایل به ترک تحصیل، افزایش مردودی (درویزه، 1371).

وضعیت اقتصادی خانواده هایی که فرزندان طلاق در آن زندگی می کنند، اغلب نامناسب‌تر است و رفاه اقتصادی آن‌ها در سطح پایینی قرار دارد، به طوری که در منازل کوچک‌تر زندگی می کنند و معمولا این فرزندان از "پول توجیبی" کمتری بهره‌مند هستند (درویزه، 1371). کودکان خانواده طلاق به طور معنی داری بیشتر با پدیده کودک آزاری در ابعاد بی توجهی (غفلت)، جسمی، عاطفی (ویزه و همکاران، 1387) و هم‌چنین آزار جنسی (علیایی زند، 1393) مواجهه بوده اند.

هم‌چنین از دیگر نتایج قابل توجه در این مقالات تاثیر متفاوت طلاق بر دختران و پسران است. اگرچه بر هردو گروه در شاخص سلامت روان تاثیر نامطلوب بر جای می‌گذارد و میزان پرخاشگری در دختران و پسران خانواده های طلاق به طور معنی داری نسبت به فرزندان خانواده های عادی بالاتر است (یعقوبی  و همکاران، 1390)، ولی تفاوت هایی نیز میان این دو جنس دیده شده است. به طوری که رفتارهای نا به هنجار در نزد نوجوانان دختر و پسر متفاوت است؛ به این ترتیب که میزان افسردگی و اضطراب در دختران بیشتر از پسران و میزان پرخاشگری و بزه کاری در پسران خانواده های گسسته بیشتر از دختران است (کاهنی و همکاران، 1379؛ یعقوبی و همکاران، 1390).

البته در هر دو گروه، شاهد اضطراب و پرخاشگری هستیم اما تفاوت معنی داری در بروز نوع این نا به هنجاری‌ها در دو جنس قابل توجه است.

ب) نتایج پژوهش‌های مداخله محور

هم‌چنان که پیشتر اشاره شد از میان مقالات بررسی شده، 25 درصد آنها به دنبال یافتن شیوه ای مداخله ای برای بهبود وضعیت فرزندان طلاق بوده اند. مداخلات و متغیّرهای وابسته‌ی مورد بررسی و نتایج حاصله به شرح زیر است:

جدول 9. نتایج پژوهش‌های مبتنی بر مداخله
ردیف برنامه مداخله‌ای متغیر وابسته اثر مداخله بر فرزندان طلاق درصد
1 خودمتمایزسازی (تفکیک خویشتن) اضطراب کاهش معنی‌دار اضطراب در اثر مداخله 33.3
اعتماد به نفس افزایش اعتماد به نفس 16.6
2 شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی افسردگی کاهش معنی دار افسردگی در اثر مداخله 16.6
3 برنامه مداخله کودکان طلاق CODIP سازگاری فرزندان با طلاق والدین افزایش معنی‌دار سازگاری فرزندان با طلاق والدین در اثر مداخله 16.6
4 آموزش مهارت های زندگی در جلسات مشاوره حضوری سلامت روان افزایش معنی‌دار سلامت روان در اثر مداخله 16.6
کل 100

به دلیل اهمیت نتایج برنامه های مداخله ای جا دارد مختصراً به برخی از جزئیات مهم آنها نیز پرداخته شود. برنامه مداخله‌ای آموزش مهارت‌های زندگی گرچه بر سلامت روان کل و برخی زیر مقیاس‌های آن (اختلال سلوک، مشکلات با همسالان) تاثیر مثبت و معنی‌داری داشته است اما بر برخی زیر مقیاس‌های آن تاثیر چندانی را نشان نمی‌دهد از جمله: علایم هیجانی، بیش فعالی، رفتار مطلوب اجتماعی (رئیسی و همکاران، 1391).

هم‌چنین برنامه مداخله‌ای کودکان طلاق[14] باعث افزایش نگرش مثبت کودکان به طلاق والدین، بهبود روابط با آنها و هم‌سالان و نیز افزایش مهارت های حل مشکل (عبدی و همکاران، 1392) می شود. هم‌چنین خود متمایزسازی باعث افزایش کارآمدی، عزت نفس و بهبود خلق پایین و مشکلات بین فردی می شود (اسماعیلیان و همکاران، 1392).

 نقد و جمع‌بندی

عدم توجه کافی به تعریف مفاهیم اساسی به کارگرفته شده در مقالات، بر نامشخص بودن این موضوع که این پژوهش‌ها به واقع چه چیزی را و بر اساس چه تعریفی سنجیده اند، دامن زده است. در برخی از این مقالات تعریف مفاهیم، محدود به توضیحی بوده که در ابزار به کارگرفته شده در پژوهش آمده است و برخی نیز حتی همین تعریف عملیاتی را هم نداشته اند. به طوری که تنها 30 درصد مقالات مربوط به حوزه فرزندان طلاق، مفاهیم اصلی مورد استفاده در مقاله خود را به طور قابل فهمی تعریف کرده اند در حالی که 45 درصد این مقالات فاقد تعریف مفاهیم هستند و مابقی (25 درصد)  تعاریف ضعیف و بسیار محدودی از مفاهیم ارائه داده اند.

برخی از مقالات بی آنکه به تشریح و تعریف مفاهیم مورد سنجش بپردازند به اندازه گیری و سنجش آن دست زده‌اند. در حالی که شاخصی مثل سلامت روان یا هر شاخص دیگری تعاریف متفاوتی از سوی نظریه پردازان مختلف به خود دیده اند و به فراخور آن زیر مقیاس های متفاوتی بیانگر آن می باشد. بنابراین عدم ارائه تعریف روشن، مانع از درک دقیق این مساله است که "به راستی چه چیزی سنجیده شده است".

اکثر قریب به اتفاق این مطالعات از نوع تقلیل گرایانه بوده است بدین معنا که به بررسی تاثیر تعداد محدودی از متغیرها بر وضعیت فرزندان طلاق پرداخته اند، به طوری که عمدتاً تنها طلاق را مد نظر قرار داده اند و به ندرت شاخص‌های دیگری همچون وضعیت اقتصادی- اجتماعی، تحصیلات والدین، سلامت روان مادر و سایر متغیرها را مورد توجه قرار گرفته اند. تمامی این مطالعات عوامل محیطی از جمله تاثیر حمایت های اجتماعی، طرد اجتماعی، شبکه های اجتماعی و مسایلی از این دست را در مطالعات خود مورد غفلت قرار دادند.

تاثیرات اجتماعی طلاق بر فرزندان و نیز نرخ آسیب های اجتماعی در فرزندان طلاق مقوله دیگری است که در مطالعات انجام گرفته در ایران، با بی توجهی از کنار آن عبور شده است. مطالعات انجام شده بیش از هر چیز بر وضعیت سلامت روانی فرزندان طلاق متمرکز بوده اند، درحالی که طلاق می‌تواند به طور مستقیم و غیر مستقیم و با توجه به متن زندگی فرد، زمینه ساز گرایش او به سوی آسیب های اجتماعی (برای مثال اعتیاد، فرار از منزل و...) شود.

از دیگر سو اغلب مطالعات انجام شده در زمینه سلامت روان فرزندان طلاق، تنها میزان "تاثیرات طلاق بر سلامت روانی فرزندان" را مورد کنکاش قرار داده اند، اما به چگونگی این تاثیرات نپرداخته اند به طوری که تنها در یک مقاله (اخوان تفتی و سیف، 1378) که به روش کیفی-تحلیلی صورت گرفته است به بررسی این مسئله پرداخته شده است که "چگونه طلاق می‌تواند به عنوان عامل بحرانی برای فرزندان عمل کند" و اینکه "چگونه می‌توان از تاثیرات آن کاست".

به طور کل می‌توان گفت کارهای دقیق و سیستماتیکی در حوزه چگونگی اثرات طلاق بر سلامتی فرزندان، صورت نگرفته است. این در حالی است که دانستن پاسخ این سوال که "چگونه طلاق به کاهش سلامت روان فرزندان می انجامد" می‌تواند به یافتن راهکارهای دقیق و مناسبی برای پیش‌گیری و مداخله، یاری رساند. به عبارتی یافتن این حلقه مفقوده می تواند به حل مساله و یا لااقل به تخفیف آن کمک کند.

هم‌چنین تمرکز برنامه های مداخله ای انجام شده در این پژوهش‌ها، بر سلامت روان (و زیر شاخص های آن) بوده است. به طوری‌که 80 درصد برنامه های مداخله ای به وضعیت سلامت روان و تنها 20 درصد آنها به مسئله سازگاری فرزندان با طلاق والدین پرداخته اند، 2 نکته اساسی از این مسئله استخراج می‌شود؛ اول اینکه وضعیت سلامت روان این فرزندان تا حدی بغرنج تشخیص داده شده است که بیشترین توجه را به خود جلب کرده است (همان‌طور که در جدول (7) آمده است).

دوم اینکه، به مسئله سازگاری این فرزندان با طلاق والدین کم توجهی شده است. در حالی که سازگاری و سلامت روان بی ارتباط با هم نیستند، اما ایجاد سازگاری در فرزندان با طلاق والدین، می‌تواند به عنوان برنامه‌ای پیش‌گیرانه در برابر بروز بیماری‌ها و آسیب‌های روانی عمل کند. به عبارتی این کم توجهی به برنامه های مداخله‌ای پیشگیرانه، این مهم را برای برنامه های آتی متذکر می شود.

همانطور که ملاحظه شد اغلب تحقیقات از روش علّی- مقایسه‌ای سود جسته اند. از سویی می دانیم در تحقیقات علّی - مقایسه‌ای هدف این است که از معلول (متغیر وابسته) به علت احتمالی (متغیر مستقل) برسیم و بدین لحاظ این تحقیق گذشته نگر می‌باشد. این طرح تحقیق، زمانی مورد استفاده قرار می‌گیرد که متغیّر مستقل به دلیل خصیصه‌ای بودن یا غیر اخلاقی و غیر انسانی بودن غیر قابل دستکاری است و محقّق می‌خواهد با مطالعه متغیر وابسته (معلول)، به متغیرهای مستقل تاثیرگذار (علت) دست یابد.

بر این اساس انتخاب این روش به عنوان روش پژوهش از سوی این پژوهشگران کاری صحیح بوده است، اما نکته حائز اهمیت در اینجا، نحوه بالا بردن دقت در این روش است. «در تحقیقات علّی - مقایسه‌ای مهم‌ترین موضوع، کنترل متغیرّها می‌باشد و به علت آنکه هم متغیّر مستقل و هم متغیّر وابسته پس از وقوع مورد بررسی قرار می‌گیرند، امکان کنترل دقیق وجود ندارد و محقّق به شیوه‌هایی از قبیل همتاسازی، تحلیل کواریانس، ایجاد گروه‌های همگن و استفاده از متغیّرهای مزاحم به عنوان متغیّر تعدیل کننده می‌تواند کنترل جزئی را اعمال کند» (سرمد و همکاران، 1392: 102).

اما در مطالعاتِ بررسی شده، یا کنترلی صورت نگرفته و یا به صورت محدود و بر 1 یا چند متغیّر این کنترل اعمال شده است. روش کنترل به کارگرفته شده، غالباً همتاسازی بوده و تنها یک پژوهش از روش تحلیل کواریانس برای کنترل متغیّرهای مزاحم سود جسته است.

با وجود حضور پررنگ پژوهشگرانِ حوزه روان شناسی و مشاوره و تا حدودی حوزه پزشکی و حقوق، به مسائل فرزندان طلاق، کم توجهی پژوهشگران اجتماعی به این مساله جای انتقاد دارد. گرچه آسیب های روانی و اجتماعی بی ارتباط با یکدیگر نیستند اما به هر حال جای خالی بررسی اثرات اجتماعی طلاق بر فرزندان به شدت احساس می‌شود، به عنوان مثال نقش طلاق والدین بر گرایش به اعتیاد، بزه کاری، کاهش سلامت اجتماعی و دیگر مسائل اجتماعی زندگی فرزندان، شایسته توجه بیشتری است.

 پیشنهادات

با توجه به موضوع پژوهش حاضر جا دارد با پیشنهاداتی برای پژوهش‌های آینده، بحث را به پایان برسانیم:

- توجه بیشتر پژوهشگران حوزه اجتماعی به مسائل فرزندان طلاق، با توجه به آسیب‌های اجتماعی تهدیدکننده برای آن‌ها.

- استفاده از روش کیفی، با توجه به خلاء موجود در شناخت دقیق مسائلِ فرزندان خانواده های طلاق در ایران.

- استفاده از رویکردهای کل نگرانه، به منظور شناسایی دقیق تر عوامل تهدیدکننده سلامت فرزندان خانواده های طلاق از مسیر طلاق والدین و شناسایی عوامل تعدیل‌کننده.

- بررسی دقیق‌تر برنامه های مداخله ای انجام شده در دیگر کشورها، به منظور سنجش میزان انطباق آن با شرایط بومی کشور و تلاش برای بومی‌سازی آن‌ها و یا طرّاحی برنامه های مداخله ای جدید.

- مقایسه وضعیت فرزندان طلاق با فرزندان خانواده های دچار ناسازگاری والدین.

- بررسی عوامل تاثیرگذار بر تفاوت سلامت اجتماعی- روانی فرزندان خانواده های طلاقِ تحت حضانت مادر با فرزندان تحت حضانت پدر.

- بررسی عوامل تاثیرگذار بر تفاوت سلامت اجتماعی- روانی فرزندان خانواده های طلاق با فرزندان دیگر خانواده های نا بسامان (فوت، اعتیاد و...)

پی نوشت:

[14] CODIP

مراجع

منابع

الف) مقالات بررسی شده در فراتحلیل

اخوان تفتی، مهناز و سوسن سیف (1378). «شوک پس از طلاق ، اثر جدایی والدین بر فرزندان»، تاز و پژوهش‌های مشاوره، جلد اول، شماره 3 و 4.

اسماعیلیان، نسرین و دیگران (1392). «اثر بخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر نشانی افسردگی و پذیرش کودکان دارای والدین مطلقه»، مجله روان‌شناسی بالینی، سال پنجم. شماره 3 (پیاپی 19).

ایروانی. محمود و همکاران (1386). «مقایسه شاخصهای ترسیمی کودکان خانواده های گسسته و ناگسسته در آزمون ترسیم خانواده»، فصل نامه روان شناسی کاربردی، دوره دوم، شماره 5.

چلبی، مسعود و توران روزبهانی (1386).«نقش خانواده به عنوان عامل و مانع بزهکاری»، پژوهش‌نامه علوم انسانی.

حبیبی. زهرا و ژیلا ساجدی (1385). «بررسی مقایسه‌ای میزان سازگاری کودکان دبستانی خانواده های مطلقه در شهر همدان»، مجله علمی دانشگاه پرستاری و مامایی همدان، دوره چهارم، شماره 2.

حسینیان. سیمین (1382). «مقایسه و ارتباط سلامت روانی فرزندان و مادرانی که حضانت فرزندانشان را دارند با فرزندان و مادرانی که حضانت فرزندشان از آنها سلب شده است»، فصل‌نامه مطالعات زنان، شماره2.

حیدر نیا، احمد و همکاران (1384). «سلامت روان و عزت نفس دانش‌آموزان پسر دوره راهنمایی در خانواده های عادی تحت حضانت پدر و تحت حضانت مادر»، فصل‌نامه رفاه اجتماعی، سال پنجم، شماره 19.

درویزه. زهرا (1371). «بررسی اثرات طلاق بر وضعیت جسمی – عاطفی – اقتصادی، اجتماعی نوجوانان دختر دبیرستانی استان تهران»، مجله علوم انسانی دانشگاه الزهرا، شماره 9 و 10.

رئیسی. رویا و همکاران (1391). «تاثیر جلسات مشاوره حضوری آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روانی فرزندان خانواده های طلاق»، مجله دانشگاه علوم پزشکی شهر کرد، دوره 14. شماره 4.

ساجدی، ژیلا و زهرا حبیبی (1379). «بررسی مقایسه‌ای مشکلات رفار کودکان سن دبستان خانواده های با یا بدون وقوع طلاق در دبستان‌های شهر همدان»، اصول و بهداشت روانی، شماره 5و 6.

شریفی درآمدی، پرویز (1389). «مقایسه وضعیت بهداشت روانی نوجوانان طلاق و یتیم محروم از مادر و عادی سنین بین 15 تا 18 سال شهر اصفهان»، فصل نامه روان شناسی و علوم تربیتی، شماره 8.

شهنی ییلاق، منیژه و دیگران (1390). «مقایسه تاب‌آوری، سلامت عمومی، پرخاشگری و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر دبیرستانی خانواده های طلاق و عادی شهر اهواز با کنترل وضعیت اجتماعی- اقتصادی». فصل نامه مشاوره کاربردی. دوره اول، شماره 1.

عبدی. محمدرضا و همکاران (1392). «تاثیر برنامه مداخله کودکان طلاق بر میزان سازگاری آنان با طلاق والدینشان. فصل‌نامه خانواده پژوهشی»، سال نهم. شماره 35 .

قربانی، بیژن (1385). «مقایسه افسردگی در کودکان و نوجوانان خانواده های عادی و خانواده‌های متقاضی طلاق شهر اصفهان»، دانش و پژوهش در روان شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خورسگان (اصفهان). شماره 27 و 28.

قمری.محمد و احسان فکوری (1389). «مقایسه شیوه مقابله با استرس و بهداشت روان و رابطه بین متغیرها در بین دانش آموزان طلاق و غیر طلاق»، فصل‌نامه علوم رفتاری، دوره دوم، شماره 4.

کاظمیان، سمیه. و معصومه اسماعیلی (1391). «اثر بخشی آموزش خودمتمایزسازی بر کاهش اضطراب فرزندان خانواده های طلاق»، فصل‌نامه پژوهش در سلامت روان شناختی، دوره ششم،شماره چهارم.

کاظمیان، سمیه و آتوسا کلانتر هرمزی (1391). «اثر بخشی آموزش تفکیک خویشتن بر مبنای نظریه بوون بر کاهش میزان اضطراب و افزایش اعتماد به نفس دانش آموزان دبیرستانی خانواده های طلاق»، فصل‌نامه یافتی نو در روانشناسی، سال هفتم، شماره 22.

کاهنی، سیما و همکاران (1379).«مقایسه اضطراب و پرخاشگری در نوجوانان 12 تا 19 خانواده های گسسته و پیوسته»، مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، دوره 7، شماره 1 (پیاپی 12).

ویزه. اورزولا و همکاران (1387). «بررسی مقایسه‌ای شیوع کودک‌آزاری در دانش‌آموزان مقطع متوسطه بر حسب جنس، مقطع تحصیلی، سابقه طلاق در خانواده»،  فصل‌نامه خانواده پژوهی، سال چهارم. شماره 14.

یعقوبی. کژال و فرامرز سهرابی و فرخنده مفیدی (1390). «بررسی مقایسه ای میزان پرخاشگری کودکان طلاق»، فصل نامه مطالعات روانشناختی، دوره هفتم، شماره1.

یونسی، فلورا و همکاران (1389). «مقایسه سلامت روان، عزت نفس و مسئولیت پذیری دانش آموزان دختر مقطع راهنمایی خانواده های طلاق و عادی شهرستان فیروز آباد سال 87-88»،  فصل نامه زن و جامعه، سال اول، شماره 2.

ب) سایر منابع

سرمد، زهره و همکاران (1392). روش‌های تحقیق در علوم رفتاری، چاپ 25، تهران، انتشارات آگه.

شکربیگی، عالیه (1385). «بررسی رابطه بین طلاق و بزهکاری فرزندان»، فصل نامه جامعه شناسی، شماره 5.

والچاک، ایوت (1366). طلاق از دید فرزندان، (فرزانه طاهری)، تهران، نشر مرکز.

علیایی زند(1393). گارگاه پیشگیری از آزار جنسی کودکان.

مهری، نادر(1390). «فقر فراتحلیل در پژوهش‌های علوم اجتماعی ایران». فصل‌نامه پژوهش اجتماعی، سال چهارم، شماره 11.

 صدیق سروستانی، رحمت‌الله (1379). «فراتحلیل مطالعات انجام شده در حوزه آسیب‌شناسی اجتماعی در ایران»، نامه علوم اجتماعی، دوره 15، شماره 15.

Amato P.R., Keith B. (1991a). "Parental divorce and adult well-being: A meta-analysis". Journal of Marriage and the Family, 53, 43–58. 

Amato P.R., Keith B. (1991b). "Parental divorce and the well-being of children: A meta-analysis". Psychological Bulletin, 110, 26–46. 

Maundeni, Tapologo. (2000). “The Consequences of Parental Separation and Divorce for the Economic, Social and Emotional Circumstances of Children in Botswana”. Childhood 7, 213- 223.

نویسندگان:

حسین یحیی‌زاده: استادیاردانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه علامه طباطبایی

 محبوبه حامد: دانشجوی دکتری مددکاری اجتماعی. دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه علامه طباطبایی (نویسنده مسئول)

دو فصلنامه مطالعات زن و خانواده، دوره 3، شماره 2